2014-02-03، 09:46
در شهر خود بر روي يك صفحه آگهي اين عبارت را خواندم "برخي براي نوشيدن به منبع علم روي مي آورند و بعضي براي غرغره كردن مي آيند .پيش از حضور در الانان به اين پيام مي خنديدم . اما گاهي در اين مورد كه فردي بودم كه مي نوشيدم يا غرغره ميكردم نگران بودم . به نظر من زندگي فقط سياه يا سفيد بود و براي احساس آسايش واقعي ، بايد از راهكارهاي بسياري آگاهي داشتم . اما هريك از بر چسب هايي كه من به خودم زده بودم باعث ميشد كه از احساس اشتباه رها شوم يعني خطاهاي خود را توجيه ميكردم و سعي و تقلا ميكردم كه خود را اثبات كنم . از الانان سپاسگزارم ، اكنون آسانتر مي پذيرم كه من گاهي اوقات افكار را مي نوشم و گاه غرغره ميكردم .و گاهي بر آنچه موجب لغزش من ميشد انگشت مي گذاشتم . من ناچار نيستم بهتر يا متفاوت از ديگران عمل كنم . بهترين كاري كه مي توانم انجام دهم ، به اندازه كافي خوب بودن است . ميتوانم آرامش داشته باشم و از شوخي لذت ببرم .
ياد آوري امروز
الانان مرا تشويق ميكند تا افكار و اعمال خويش را بررسي كنم . اما معناي اين عمل خود شيفتگي نيست و نيز به معناي اين نيست كه تا سر حد مرگ خود را مجازات كنم . وقتي كه خود را همان طور كه هستيم مي پذيريم ، با احساس احترام بيشتري زندگي خواهيم كرد " گاهي اوقات آنقدر به سختي تلاش ميكنم كه قادر نيستم نوري كه ما در جستجوي آن هستيم و در درون ما وجود دارد را ببينيم
ياد آوري امروز
الانان مرا تشويق ميكند تا افكار و اعمال خويش را بررسي كنم . اما معناي اين عمل خود شيفتگي نيست و نيز به معناي اين نيست كه تا سر حد مرگ خود را مجازات كنم . وقتي كه خود را همان طور كه هستيم مي پذيريم ، با احساس احترام بيشتري زندگي خواهيم كرد " گاهي اوقات آنقدر به سختي تلاش ميكنم كه قادر نيستم نوري كه ما در جستجوي آن هستيم و در درون ما وجود دارد را ببينيم
هر که مرا حرفی بیاموزد٬ مرا بنده خویش قرار داده است.