2014-02-03، 10:45
درختی بود به نام درخت آرزوها! درختی تنومند و کهنسال با شاخ و برگ های زیاد مردم دهکده به آ ن درخت آرزو ها می گفتند آنها اعنقاد داشتند اگر میخی به آن درخت بکوبند به آرزوها یشان میرسند .از قدیماین کار مرسوم شده بود غافل از این که با این کار آرزوهای خودشان رامانند میخی به درخت می کوبیدند و شاید دست نیافتنی شان می کردند .
پس از سالیان دراز درخت آرزوها پر شده بود از میخ های ریز و درشت اهالی روستا دیگر تحمل نداشت دیگر خسته شداز این که مردم دهکده برای خواسته ای یک میخ بر آن بکوبند پر شده از بی رحمی آرزو ها ی دیگران و این چنین روزی عمرش پایان یافت و قربانی آرزوها ی دیگران شد آن درخت هم روزی نهالی بود جزیی که آرزوها ی طبیعت و حالا طبیعت هم از سنگدلی انسان ها در امان نماند .شاید درخت آرزوها می توانست نامش را دررکورد ها ثبت کند اما شرمنده از نیت اهالی آن دهکده .ای آدم هایی که در این دنیا زندگی میکنید !برای رسیدن به خواسته ها یمان نیازی نیست به دل کسی سنگ بزنیم از حقوق هم بگذریم و یا بر درختی میخ بکوبیم !مطمئن باشیم چیزی که با صبر و تلاش پیش رود روزی دست یافتنی خواهد شد با کوبیدن میخ و افکار منفی و غلط آنها را دست یافتنی نکنیم .اجازه دهید آرزوهایتان رویاهایتان حرکت کنند و مانند هر قاصدکی به سرزمین آرزوها برود تا روزی بر آورده شود .