2014-11-04، 03:49
بازهم یکی از شاخه های بیماری من که دخالت دراموردیگران وسرویس دادن های نابجا بود . یعنی حمایت های ناسالمی که از دیگران بصورمختلف میکردم و بعد توقع وانتظاراتی که همیشه داشتم وبرآورد نمیشد باعث میشد که من همیشه دریک مثلث نکبت زندگی کنم یعنی انجام وظایف دیگران یک ضلع مثلث بود وبعد توقعی که درازا اون سرویس دهی ها بود وهرکزبرآورده شدنی نبود ودرآخرهم احساس قربانی . خوب تکرار این زندگی هولناک مرابه جایی رسانده بود که دیگرنمیتوانستم ادامه بدهم و نمی توانستم شرایط خود ودیگران رابپذیرم ولی باپشت سرگذاشتن وقایع گذشته و تغییر درزندگی و نحوه تفکرم و از جایگاه قربانی پایین آمدن ودر جایگاه مسئول قرارگرفتن آمادگی بسیار زیادی درزندگی من برای تغییر و همچنین شهامت تغییررفتاری را درمن ایجادکرد و بامعنویتی که دربرنامه آموختم هرگز به دنبال وقایع گذشته نیستم وامروز اگر کاری برای کسی انجام میدهم هیچگونه دید جبران وتوقعی درآن نخواهد بود .