2014-11-29، 02:26
من آموختم که همه ترسهای من واقعی نیستند خیلی از ترسهای واقعی به ماکمک میکنه وباعث سالم ماندن ماهست مثل اینکه وقتی از خیابان رد میشیم اگه نترسیم ودقت نکنیم خوب تصادف برامون ایجاد میشه ولی بعضی از ترسها غیرواقعی هستند درحقیقت ساخته فکر وخیال ماهستند درحقیقت اضطراب هستند که ناشی از افکار منفی ماهستند وباید سعی کنیم که منفی هامون رابه مثبت تبدیل کنیم یعنی مثبت نگری .اینجا من می آموزم که ازصداقت استفاده کنم وهمه مسائلی که ذهنم رامشغول کرده بیرون بریزم که بتونم به آرامش برسم یعنی اینکه مثل گذشته بانقاب زندگی نکنم ومنتظر تایید هیچکس غیراز خداوند نباشم ودراین مسیر باید بتونم اعتمادکنم
البته خوب طبیعی که انسان هرگز نباید اعتماد مطلق به کسی غیراز خدا بکنه ولی مثل گذشته در باتلاق بی اعتمادی بودن هم باعث میشه که من فقط باسرخودم راه برم واز کسی تجربه نگیرم وجای خدا عمل کنم که نتیجه اش همانی هست که قبلا باهاش درگیربودم امروز من می پذیرم که سهم دیگران یعنی درحقیقت وظایف ومسئولیت دیگران رابه خودشان واگذار کنم و فقط درمحیطهای مختلف وظایف خودم را اداکنم وبپذیرم که من هم مثل همه یک انسان معمولی هستم وامتیاز ویژه ای به هیچکس ندارم وجایی که از دستم برنمیاد دعا کنم وبه خدا بسپارم درحقیقت پذیرش زمان ومکان وموضوعات را داشته باشم .
البته خوب طبیعی که انسان هرگز نباید اعتماد مطلق به کسی غیراز خدا بکنه ولی مثل گذشته در باتلاق بی اعتمادی بودن هم باعث میشه که من فقط باسرخودم راه برم واز کسی تجربه نگیرم وجای خدا عمل کنم که نتیجه اش همانی هست که قبلا باهاش درگیربودم امروز من می پذیرم که سهم دیگران یعنی درحقیقت وظایف ومسئولیت دیگران رابه خودشان واگذار کنم و فقط درمحیطهای مختلف وظایف خودم را اداکنم وبپذیرم که من هم مثل همه یک انسان معمولی هستم وامتیاز ویژه ای به هیچکس ندارم وجایی که از دستم برنمیاد دعا کنم وبه خدا بسپارم درحقیقت پذیرش زمان ومکان وموضوعات را داشته باشم .