2015-01-10، 02:13
هر عاملی که به واسطه آن اختیار زندگی کردن از ما گرفته شود وهر عاملی که بواسطه آن از ابزار هایی که در دست ما قرارمی گرفت نتوانیم به میل و اراده شخصی از آن استفاده کنیم یا به مصلحت خود یا خانواده نتوانیم ازآن استفاده کنیم مفهومش از دست دادن اختیار زندگی است .مثال پول ،متعلقات زندگی وغیره وآن عامل بیماری است.ولی در مرحله ا ول ما باید بدانیم که زندگی چیست .زندگی هرآن چیزی است که ما در طول روز با آن سروکار داریم وبا آن در ارتباط هستیم و مسولیت و تعهد و اداره کردن آنها بر عهده ما می باشد هر جایی که در هر کدام از موارد ذکر شده کم کاستی وآشفتگی وبه هم ریختگی ومشکلی داشتیم مفهومش این است که ما اختیار آن چیز را از دست داده ایم
قدم یک می خواهد ما را با دو واقعیت روبرو کند: یکی عجز و ناتوانی ما و دوم غیر قابل اداره بودن زندگی و در اختیار نبودن زندگی است که فراموش نکنیم وقتی که بيماري در روح، جسم و فکر ما رخنه کرده بود و ما هیچ تصمیمی بدون در نظر گرفتن اون نمی گرفتیم. وقتیکه خوراک، پوشاک، خواب و بیداری، امور جنسی، محبت و حتی حضور در محل کار، مهمانی یا حاضر شدن در جمع خانواده و دوستان در اختیار ما نبود.