یا آزادی از شهوت و امیال پست یا زندان و مرگ! من این دو راه را پیش رو داشتم. با خود گفتم میخواهم پاک باشم و دیگر بنده و برده ی شهوت نباشم. راه آزادی را انتخاب کردم. خودم را به خداوند سپردم و گفتم: خدایا خسته ام.. چشم.. با اراده و حکمت خود، با من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی. افکار عمومی و اجتماعی و حتی بعضی از اعتقادات و باورهای انسانهای فهمیده با راه من که ترک مطلق شهوت بود مخالفت می ورزید. اما من گفتم نهایتش این است که خواهم مُرد. اما دیدم نه.. این من نبودم که مُردم، بلکه امیال پست و کثیف من مُرد و ضعیف شد، و در عوض روح و دل من حیاتی تازه وآزادی وصف ناشدنی یافت. خدا گفت:
آنچه را که رایگان بدست آورده ای به رایگان ببخش...
و من اطاعت کردم و با فانوس نورانی پاکی بر کناره های این کوه زیبای الهی فریاد زدم:
یاران و خستگان و دوستان؛ پاکی ممکن است، بیایید و از سختی راه نترسید.. سختیها تمام میشود و راه ما ادامه دارد. من آزاد شدم و هنوز در مسیر آزادی هستم.. میخواهم عشق و آزادیم را با شما تقسیم کنم.
پاکی یعنی خدا
آنچه را که رایگان بدست آورده ای به رایگان ببخش...
و من اطاعت کردم و با فانوس نورانی پاکی بر کناره های این کوه زیبای الهی فریاد زدم:
یاران و خستگان و دوستان؛ پاکی ممکن است، بیایید و از سختی راه نترسید.. سختیها تمام میشود و راه ما ادامه دارد. من آزاد شدم و هنوز در مسیر آزادی هستم.. میخواهم عشق و آزادیم را با شما تقسیم کنم.
پاکی یعنی خدا