در خلوت من چز تو کسی راه ندارد...........رخسار فریبا تو را ماه ندارد .

هرگز نکنم جز به تو اندیشه دگر .........افسوس که عشقم به دلت راه ندارد

این قدر خیال های بیهوده نباف / ماییم و دو خط رباعی و یک دل صاف
در آینه ی دلم به جز عکس تو نیست / شک داری اگر، بیا دلم را بشکاف.

زندگی جز نفسی نیست ،غنیمت شمرش ..............نیست امید که همواره نفس برگردد.
قیمت بحر در آن لحظه بداند ماهی ............که به دام ستم انداخته در برگردد

عهد کن یارم بمانی تا قیامت ای رها
اولین و آخرین عشقم بمانی با وفا
کلبه ای با هم بسازیم با ستونی استوار
گر کنارم تو نباشی ، بی قرارم بیقرار

بیا تا عاشقی از سر بگیریم
جهان خاک را در زر بگیریم

بیا تا نوبهار عشق باشیم
نسیم از مشک و از عنبر بگیریم

چه نزدیکست جان تو به جانم
که هر چیزی که اندیشی بدانم
ضمیر همدگر دانند یاران
نباشم یار صادق گر ندانم

ای جمله بی کسان عالم را کس ____________ یک جو کرمت تمام عالم رابس
من بی کسم و تو بی کسان را یاری _________ یارب تو به فر یاد من بی کس رس