2014-03-31، 12:22
روز یازدهم ..................................................................................................همدردی
اولین باری که در جلسه ی نا رانان شرکت کردم احساسم نسبت به معتادم آممیخته با ترسی نا امنی و خشم بود بعد از چند جلسه دریافتم او بیماریی دارد که من باعث آن نیستم ونمی توانم آن را کنترل یا درمان کنم .
با بودن بیشتر در برنامه شروع به درک این مساله کردم که رفتارها و خشم او نسبت به من صدای بیماریش بود نه یک خصومت شخصی فهمیدن این موضوع به من کمک کرد تا حس همدردی را جایگزین رفتارهای کینه توزانه و حمایت های نا سالم کنم وقتی با او احساس همدردی می کنم از اعماق قلبم به او عشق می ورزم هنگامی که ارتباط با نیروی برترم را حفظ می کنم با اراده و قدرت او حرکت خواهم کرد ودر آن هنگام هیچ جایی برای خشم رنجش ترحم حمایت نا سالم و درد باقی نمی ماند همدردی به من کمک کرد تا بفهمم معتاد نمی تواند مقصر این بیماری وحشتناک باشد و این به من شهامت داد تا به او اجازه دهم با آنچه که از دست داده روبرو شود و هر زمان که آماده بود در خواست کمک برای خودش کند و به او فرصت می دهم که مسوول بهبودی خود باشد .
"مراقبه ی روزانه :امروز من مجبور نیستم آن چه را که معتادم می گوید یا انجام می دهد دوست داشته باشم و می دانم که نباید تلاش کنم او را تغییر دهم حتی زمانی که فکر می کنم اشتباه است من یاد گرفتم که فقط خودم را می توانم تغییر دهم و دیگران را تنها می توانم دوست داشته باشم
اولین باری که در جلسه ی نا رانان شرکت کردم احساسم نسبت به معتادم آممیخته با ترسی نا امنی و خشم بود بعد از چند جلسه دریافتم او بیماریی دارد که من باعث آن نیستم ونمی توانم آن را کنترل یا درمان کنم .
با بودن بیشتر در برنامه شروع به درک این مساله کردم که رفتارها و خشم او نسبت به من صدای بیماریش بود نه یک خصومت شخصی فهمیدن این موضوع به من کمک کرد تا حس همدردی را جایگزین رفتارهای کینه توزانه و حمایت های نا سالم کنم وقتی با او احساس همدردی می کنم از اعماق قلبم به او عشق می ورزم هنگامی که ارتباط با نیروی برترم را حفظ می کنم با اراده و قدرت او حرکت خواهم کرد ودر آن هنگام هیچ جایی برای خشم رنجش ترحم حمایت نا سالم و درد باقی نمی ماند همدردی به من کمک کرد تا بفهمم معتاد نمی تواند مقصر این بیماری وحشتناک باشد و این به من شهامت داد تا به او اجازه دهم با آنچه که از دست داده روبرو شود و هر زمان که آماده بود در خواست کمک برای خودش کند و به او فرصت می دهم که مسوول بهبودی خود باشد .
"مراقبه ی روزانه :امروز من مجبور نیستم آن چه را که معتادم می گوید یا انجام می دهد دوست داشته باشم و می دانم که نباید تلاش کنم او را تغییر دهم حتی زمانی که فکر می کنم اشتباه است من یاد گرفتم که فقط خودم را می توانم تغییر دهم و دیگران را تنها می توانم دوست داشته باشم
"اندکی صبر سحر نزدیک است"