2014-09-22، 09:37
خدايا از بدي كردن آدمها شكايت داشتم به درگاهت ....
اما شكايت ام را پس ميگيرم ....
من نفهميدم ، فراموش كرده بودم كه بدي را خلق كردي تا هر زمان كه از آدمهايت دلم گرفت ، نگاهم به تو باشد ...
گاهي فراموش ميكنم كه وقتي كسي كنار من نيست، معنايش اين است كه همه را كنار زدي ، تا خودم باشم و خودت ...با تو تنهايي معنا ندارد ....
مانده ام تو را نداشتم چه مبكردم ...
دوستت دارم خداي من ...
اما شكايت ام را پس ميگيرم ....
من نفهميدم ، فراموش كرده بودم كه بدي را خلق كردي تا هر زمان كه از آدمهايت دلم گرفت ، نگاهم به تو باشد ...
گاهي فراموش ميكنم كه وقتي كسي كنار من نيست، معنايش اين است كه همه را كنار زدي ، تا خودم باشم و خودت ...با تو تنهايي معنا ندارد ....
مانده ام تو را نداشتم چه مبكردم ...
دوستت دارم خداي من ...
خدا را دوست دارم ....
*********** ابر را در بيكرانه آسمان ميگرياند ، تا غنچه ي حقيري را روي زمين بخنداند ....