2013-11-04، 12:01
23 آبان نه صرفاً تلاش برای زنده ماندن
«در دوران مصرف، زندگی ما تلاشی برای زنده ماندن بود. اکنون بیشتر زندگی میکنیم
تا اینکه برای زنده ماندن تلاش کنیم.»
کتاب پایه
v
«ای کاش مرده بودم!» کلام تکراری و آشنای یک معتاد در دوران مصرف و آن هم با دلیل کافیست. تنها چیزی که انتظار داشتیم میزان بیشتری از همان زندگی مصیبتبار بود. اصرار ما به ادامه زندگی در بهترین شرایط ضعیف بود. انحطاط عاطفی، مرگ روحانی و آگاهی آزار دهنده از اینکه هیچ چیز هرگز تغییر نمیکند، همیشه وجود داشت. امیدی نداشتیم و زندگی رو به زوال ما معنا و مفهومی نداشت.
احیای عواطف، روح و سلامت جسمانی ما به طول میانجامد. هر چه بیشتر در زندگی، نه صرفاً زنده ماندن تجربه کسب میکنیم، بیشتر درک میکنیم زندگی چقدر گرانبها و لذتبخش میتواند باشد. مسافرت، بازی با کودکی خردسال، روابط عاشقانه، گسترش افقهای فکری، برقراری روابط از جمله فعالیتهای بیپایانی هستند که بیان میکنند: «من زنده هستم.» به دلایل بسیاری برای شادمانی و احساس سپاسگزاری از اینکه از شانس دیگری برخوردار هستیم، پی میبریم.
اگر در دوران اعتیاد فعال میمردیم، با تلخی و مرارت از بسیاری از لذتهای زندگی محروم میشدیم. هر روز به خاطر یک روز پاک دیگر و یک روز زندگی دیگر از نیرویی برتر خود سپاسگزاری میکنیم.
v
فقط برای امروز: از اینکه زنده هستم، سپاسگزارم. امروز کاری را برای سپاسگزاری انجام میدهم.