دلی دیرم خریدار محبت کز او گرم است بازار محبت لباسی دوختم بر قامت دل زپود محنت و تار محبت

دل ناله کند از من، من ناله کنم از دل، یارب تو قضاوت کن دیوانه منم یا دل؟

هرکس بد ما به خلق گوید ........ما دیده ی دل نمی خراشیم
ما خوبی او به خلق گوییم .........تا هر دو دروغ گفته باشیم

من نه سکوت میکنم نه فال عشق از برم
فقط به تو خیره شدم ، من از تو هم ساده ترم
تو خوب میفهمی مرا وقتی پر از بهانه ام
ببین برای ماندنت چقدر عاشقانه ام . . .

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند ..............بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند .
همتم تا می رود ساز غزل گیرد بدست ........طاقتم اظهار عجز نا توانی می کند .

ﺗﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﯿﻠﻪ ﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﯽ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﭘﯿﻠﻪ ﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﯽ
ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻗﺒﯿﻠﻪ ﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﯽ...

مرا پرسی که چونی؟بین که چونم
خرابم،بی خودم ،مست جنونم

پریزادی مرا دیوانه کردست
مسلمانان که می داند فسونم

من از عالم تو را تنها گزینم ..............روا داری که من غمگین نشینم ؟
دل من چون قلم اندر کف توست ........ز تو ار شادمانم گر حزینم

من درد تو را ز دست آسان ندهم ____________دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم .
از دوست به یادگار دردی دارم _______________کان درد به صد هزار درمان ندهم