2014-08-31، 01:15
دیری ست که ما معتکف دیر مغانیم................ رندیم و خراباتی و فارغ ز جهانیم...
"اندکی صبر سحر نزدیک است"
|
مشاعره ( با حرف آخر شعرم , شعر بنویس ..............)
|
2014-08-31، 01:15
دیری ست که ما معتکف دیر مغانیم................ رندیم و خراباتی و فارغ ز جهانیم...
"اندکی صبر سحر نزدیک است"
2014-08-31، 07:35
ميخانه اگر ساقي صاحب نظري داشت .....
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ ميخواري و مستي ره و رسم دگري داشت .... پيمانه نمي داد به پيمان شكنان باز .... ^^^^^^^^^^^^^^^^^ ساقي اگر از حالت مجلس خبري داشت ..... خدا را دوست دارم .... *********** ابر را در بيكرانه آسمان ميگرياند ، تا غنچه ي حقيري را روي زمين بخنداند ....
2014-08-31، 07:53
....
تو وقتی که با من قدم می زنی چرا عشق من حرف کم می زنی و با حرفهای دو پهلوی خود تلنگر به پشت دلم می زنی من از چشم هایم غزل می چکد تو خود را به آن کوچه خم می زنی تو ای ساز ناساز چپ کوک من به هنگامه ی زیر بم می زنی که شیرین ترین لحظه های مرا به وقت سکوتت بهم می زنی
.....
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم وتو سیاه سپاس شده توسط: mohsen..yazd ، mohammad ، sadaf ، shakiba ، NASIB
2014-08-31، 11:01
يكدسته منفعت جو ، با مشتي اهرمن خو .............با هم قرار دادند ، بر بي قراري ما
"اندکی صبر سحر نزدیک است"
سپاس شده توسط: mohsen..yazd ، sadaf ، Arghavan ، shakiba ، NASIB
2014-09-01، 12:54
اي دل ز زمانه رسم احسان مطلب ....
.................................... وز گردش دوران ، سر و سامان مطلب .... درمان طلبي درد تو افزون گردد .... ................................. با درد بساز و هيچ درمان مطلب ..... "ب" خدا را دوست دارم .... *********** ابر را در بيكرانه آسمان ميگرياند ، تا غنچه ي حقيري را روي زمين بخنداند .... سپاس شده توسط: سارا ، shakiba ، sadaf ، NASIB ، mohsen..yazd
2014-09-01، 03:23
با گل به مثل چو خار میباید بود........ با دشمن، دوستوار میباید بود
خواهی که سخن ز پرده بیرون نرود ........... در پرده روزگار میباید بود سعدی
دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل
سپاس شده توسط: shakiba ، sadaf ، tiyam ، NASIB ، mohsen..yazd
2014-09-01، 06:37
دل و دين و عقل و هوشم همه را بر آب داديز کدام باده ساقي بمن خراب دادي
چه دل و چه دين و ايمان همه گشت رخنه رخنهمژه هاي شوخ خود را چه بغمزه آب دادي دل عالمي ز جا شد چه نقاب برگشوديدو جهان بهم برآمد چه بزلف تاب دادي در خرمي گشودي چه جمال خود نموديره درد و غم ببستي چه شراب ناب دادي ز دو چشم نيم مستت مي ناب عاشقان راز لب و جوي جبينت شکر و گلاب دادي همه کس نصيب خود را برد از زکوة حسنتبمن فقير و مسکين غم بي حساب دادي همه سر خوش از وصالت من حسرت و خيالتهمه را شراب دادي و مرا سراب دادي ز لب شکر فروشت دل (فيض) خواست کامينه اجابتي نمودي نه مرا جواب دادي سپاس شده توسط: mohammad ، sadaf ، NASIB ، mohsen..yazd
2014-09-01، 09:05
یارب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست ....جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
حالیا خانه برانداز دل دین من است .........تا در آغوش که می خسبد و همخانه کیست
"اندکی صبر سحر نزدیک است"
سپاس شده توسط: shakiba ، sadaf ، tiyam ، NASIB ، mohsen..yazd
2014-09-13، 09:55
تا منزل آدمی سرای دنیاست شیخ بهاییکارش همه جرم و کار حق، لطف و عطاست خوش باش که آن سرا چنین خواهد بود سالی که نکوست، از بهارش پیداست
"اندکی صبر سحر نزدیک است"
سپاس شده توسط: tiyam ، NASIB ، mohsen..yazd
2014-09-24، 03:29
تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست
سپاس شده توسط: mohsen..yazd
|
|
موضوعهای مشابه… | |||||
موضوع | نویسنده | پاسخ | بازدید | آخرین ارسال | |
مشاعره | Atlas | 64 | 24,868 |
2015-02-21، 09:58 آخرین ارسال: mohammad |