2014-12-17، 02:59
زن حقيقتي است كه در طول تاريخ، فراز و نشيبهاي فراواني را تحمل كرده و از زنده به گور شدن تا خدايي شدن را به خود ديده است. زن غير از حقيقت انساني، رازي در خود نهفته دارد كه بايد جلوههاي مختلف آن كشف و صورتهاي گوناگونش پديدار شود تا آن گونه كه هست، شناسايي و معرفي گردد
با نظري به تاريخ حيات زن در اعصار پيشين و جستجو در رويدادهاي گوناگوني كه زن عهدهدار نقش آنها بوده اين نكته آشكار ميشود كه هرگاه زن جان و روان خويش را پاك نمايد، به عوالم روحاني گرايد و هربار كه ضمير خويش را از نگار هوس و ظاهرسازيها بزدايد، چنان با عظمت و نيرومند ميشود كه حتي ممكن است تعيين سرنوشت تاريخ ملتي، به اراده او بستگي پيدا كند.
بنابراين زن، مربي بشريت است و كانون تربيت خانواده، بدون اين مربي شايسته، جامعه رنگ سعادت نخواهد ديد و خانه، حضور مسئولانه و مدبرانه مادري كاردان را مي طلبد. اين نقش نمي تواند تشريفاتي يا حتي قراردادي باشد و حق تعالي در نظام زيبا و حكيمانه آفرينش زن را در چنين جايگاهي قرارداده است. زن كانون هستي و پايگاه مهرورزي و عشق خانواده، مركز آموزش صفا، صميميت، ايثار و عطوفت به همگان است.
مقام زن در آيين يهوديت:
مقام زن در آيين يهوديت:
تصوير حوّا، در روايات يهودي به عنوان يك وسوسهگر، منتج به ديدي بينهايت منفي نسبت به زنان شده است و همهي زنان به عنوان كساني تصور شدهاند كه از مادرشان، يعني حوّا، گناه، حيله و تلبيس را به ارث برده و در نتيجه همهي آنان نادرست كار و از نظر اخلاقي پَست و گناهكارند.
براي روشن شدن نقش به غايت منفي وارثان مؤنث حوّا به ذكر يك موعظه از «مواعظ سليمان» ميپردازيم:
«و زني را كه مثل دامهاست و دلش تلههاست و دستهايش كمندهاست يافتم، كه تلختر از مرگ است. كسي كه در حضور خدا پسنديده است از او رهايي خواهد يافت، اما گناهكار گرفتار وي خواهد شد، اينك واعظ ميگويد؛ كه اين را دريافتم، بعد از شمردن چيزها يك به يك تا آن كيفيت حساب را دريابم، كه جان من الي الآن در جستجويش ميباشد و نمييابد. اين است كه يك مرد از هزار پيدا كردم، از تمامي آنها زني را پيدا نكردم.»
در بخش ديگري از ادبيات عبري كه در انجيل كاتوليك
ربيهاي يهود 9 لعنت را كه بر زنان به خاطر هبوط و سقوطشان، تحميل شده است، چنين برميشمارند: «9 لعنت كه خداوند همراه با مرگ به زنان تحميل نموده است عبارتند از: «1ـ تحمل بارداري، 2ـ تحمل درد زايمان، 3ـ تحمل بزرگ كردن فرزند، 4ـ اين كه به عنوان گواه و شاهد پذيرفته نميشود، 5ـ پس از همهي اينها مرگ پاداش اوست و...»
ربيهاي يهود، اين را به عنوان وظيفهاي براي مردان ميدانند كه براي تكثير نژاد منشأ زاد و ولد باشند و رجحان واضحشان را براي فرزندان مذكر پنهان نميكنند.
«براي آناني كه فرزندشان مذكر است خوشي و براي آنهايي كه فرزندشان مؤنث است ناخوشي است. هنگام تولد پسر همه خوشحالند و هنگام تولد دختر همه غمزدهاند. هنگامي كه پسري پا به جهان ميگذارد صلح به جهان ميآورد و هنگامي كه دختري متولد ميشود، هيچ!»
قلب يهود، تورات است و تورات يعني؛ قانون، اما بر طبق تلمود
زنان در جامعهي يهودي قديم اجازهي شهادت نداشتهاند و ربيها ميگفتند؛ زنان به خاطر چند لعنتي كه بر آنها تحميل شده است حق شهادت ندارند، زنان در اسرائيل كنوني نيز حق شهادت دادن در دادگاه ربيون را ندارند.
در يهود، نظارت پدر بر دختر آن اندازه مطلق است كه حتي اگر بخواهد ميتواند دخترش را بفروشد و اين نكته در نوشتههاي ربيون آمده است: «مرد ميتواند دخترش را بفروشد، اما زن نميتواند، مرد ميتواند دختر را نامزد كند، اما زن نه.»
ربيون يهود، حق شوهر بر داراييهاي همسرش را به عنوان يك نتيجهي فرعي از مالكيت شوهر بر همسر ميدانند. اگر شخصي، مالك زني شود آيا به اين نتيجه نميرسيم كه او مالك داراييهاي او نيز هست؟ و اگر او زن را به دست آورد. آيا دارايي او را به دست نميآورد؟
تلمود، وضعيت دارايي و مالي همسر را اينگونه شرح ميدهد:
«چگونه زن ميتواند چيزي از خود داشته باشد، در صورتي كه او مال شوهرش است؟ هر چيزي در شوهر است براي شوهر است و هر چه با اوست (همسر) نيز براي شوهر است... در آمد و هر چه در خيابانها به دست ميآورد مال شوهر است. متاع در خانه، حتي خردهنانهاي روي ميز مال اوست (شوهر)... . او (همسر) اگر مهماني را به خانه كند و غذايش دهد از شوهر خويش دزدي نموده است.»
يهود، طلاق را بدون هيچ استثنايي جايز ميشمارد، عهد قديم، اين حق را به شوهر ميدهد كه حتي اگر زنش را دوست نداشته باشد او را طلاق دهد.
«مكتب شمايي
عهد جديد، نظر شمايي را پذيرفت، در حالي كه قانون يهود نظر هيلل و ربي اخيبا را پيروي نمود.
خدایا چه کسی تو رادراغوش گرفته که اینچنین ارامی؟ Д Ŧ Ŀ ã s