شهوت مرا به خودم مشغول ميكند شهوت مرا به درون خودم مي كشد.

شهوت رابطه . بدون شهوت را غير ممكن مي كند.

شهون توانايي عشق ورزيدن را از بين ميبرد شهوت عشق را مي كشد.

شهوت توانايي عشق را از بين ميبرد شهوت مرا ميكشد.

شهوت به طور اجتناب نا پذيري گناه توليد ميكند وگناهكار ناگزير به دنبال مكافات خواهد رفت.

شهوت قسمتي از وجودم را خواهان مرگ مي كند به دليل انكه من ديگر نمي توانم كاري با خودم انجام دهم وعجزم در برابر ان را تحمل مي كنم.به طور فزاينده اي گناه واحساس تنفر از خودم را به درون وبيرون خودم نسب مي دهم.

شهوت براي من واناني كه در اطراف من هستند مخرب وويران كننده است.شهوت روحم را مي كشد واز انجا كه من چيزي جز روح نيستم پس شهوت مرا مي كشد.

شهوت مهمترين چيز ذر زندگي من است وحتي بر خود من اولويت پيدا ميكند.

با در اختيار شهوت بودن من ديگر نمي توانم خودم باشم.

شهوت ابتدا مغز را فلج میکند و سپس عشق را به میکشد

شهوت همیشه هست.. بیشتر و بهتر میخواهد و مث یک دریای نمک است که هر چه از ان بنوشیم تشنه تر میشویم