2015-12-29، 12:35
اینروزها در حال بررسی حوزه های مختلف زندگی هسنم.برای من سخت بود قبول کنم تقریبا در تمام قسمتها درست رفتار نمیکردم.من شدیدا میل به تغییر دیگران داشتم و روی ضعف های اطرافیانم زوم میکردم.من نه زندگی میکردم و نه میگذاشتم دیگرام زندگی کنند.تعاریف من از حوزه های مختلف ناشی از باورهای غلط بود و انچه خودم فکر میکردم درست است.
برای من کاربرد قدم سوم همیشه سخت بود.من مدام در اینده بودم و اتفاقات را پیشداوری میکردم.
پذیرفتن خواست خدا برایم سخت بود و از او رنجش میگرفتم.
من فکر میکردم صمیمیت یعنی اینکه احساسات خود و دیگران را نادیده بگیرم!راهنمایم به من کمک کرد تا شهوت را به خدا بسپارم!این الگویی بود که هیچگاه در دوره اول بهبودی نمیخواستم به خدا بسپارم و انرا تسلیم خدا کنم.
شهوت باید در جهت خدمت به دیگران استفاده شود نه چیز دیگر.وقتی اینگونه عمل کردم دیدم به خود و دیگران احترام میگذارم.اینروزها از احساس گناه و رنجش بیرون امده ام.
اماده ام تا همه چیز را تسلیم خداوند کنم.خصوصا نفس سرکشم را.
باورم نمیشد که میتوانم بدون شهوت زندگی کنم و شاد باشم.من فکر میکردم اگر شهوت نکنم خواهم مرد!
جالب اینجاست وقتی انرا به خدا سپردم،تغییرات جسمی،عاطفی،احساسی و روحانی در من شروع شد و قابلیتهایی که از دست داده بودم به مرور پدیدار گشت.
به من گفتند اس ای 2 گام به جلو و یک گام به عقب است.سعی میکنم از سرزنش خود دست بردارم و کارهایم را خودم انجام دهم.همیشه میخواستم بخشی از کارهایم را دیگران انجام دهند
فهمیدم اولویت اول من بهبودی و شرکت در جلسات است و تنها پس از ان اتفاقات خوب برایم رقم میخورد و بهترین اتفاق اینست که من دودستی به این برنامه چسبیده ام و دیگر نمیگویم:چرا اینجوری و چرا اونجوری و اگه اینجوری و اگه اونجوری
اینها فقط صدای بیماری است.باید ببینم کار درست کدامست و انرا انجام دهم و اینکه من ادم مهربانی هستم و میتوانم مفید باشم و از امروزم لذت ببرم.هر چند که نواقصم هنوز برطرف نشده اند و گاه و بیگاه به سراغم می ایند اما بلافاصله انرا میسپارم
از خداوند بخاطر وجود برنامه سپاسگزارم
امیر اریا
برای من کاربرد قدم سوم همیشه سخت بود.من مدام در اینده بودم و اتفاقات را پیشداوری میکردم.
پذیرفتن خواست خدا برایم سخت بود و از او رنجش میگرفتم.
من فکر میکردم صمیمیت یعنی اینکه احساسات خود و دیگران را نادیده بگیرم!راهنمایم به من کمک کرد تا شهوت را به خدا بسپارم!این الگویی بود که هیچگاه در دوره اول بهبودی نمیخواستم به خدا بسپارم و انرا تسلیم خدا کنم.
شهوت باید در جهت خدمت به دیگران استفاده شود نه چیز دیگر.وقتی اینگونه عمل کردم دیدم به خود و دیگران احترام میگذارم.اینروزها از احساس گناه و رنجش بیرون امده ام.
اماده ام تا همه چیز را تسلیم خداوند کنم.خصوصا نفس سرکشم را.
باورم نمیشد که میتوانم بدون شهوت زندگی کنم و شاد باشم.من فکر میکردم اگر شهوت نکنم خواهم مرد!
جالب اینجاست وقتی انرا به خدا سپردم،تغییرات جسمی،عاطفی،احساسی و روحانی در من شروع شد و قابلیتهایی که از دست داده بودم به مرور پدیدار گشت.
به من گفتند اس ای 2 گام به جلو و یک گام به عقب است.سعی میکنم از سرزنش خود دست بردارم و کارهایم را خودم انجام دهم.همیشه میخواستم بخشی از کارهایم را دیگران انجام دهند
فهمیدم اولویت اول من بهبودی و شرکت در جلسات است و تنها پس از ان اتفاقات خوب برایم رقم میخورد و بهترین اتفاق اینست که من دودستی به این برنامه چسبیده ام و دیگر نمیگویم:چرا اینجوری و چرا اونجوری و اگه اینجوری و اگه اونجوری
اینها فقط صدای بیماری است.باید ببینم کار درست کدامست و انرا انجام دهم و اینکه من ادم مهربانی هستم و میتوانم مفید باشم و از امروزم لذت ببرم.هر چند که نواقصم هنوز برطرف نشده اند و گاه و بیگاه به سراغم می ایند اما بلافاصله انرا میسپارم
از خداوند بخاطر وجود برنامه سپاسگزارم
امیر اریا
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست