· آیا اعتقاد داشتم که می توانم مصرفم را کنترل کنم؟ چند مثال در مورد تجربه خود بال کنترل کردن و چگونگی ناموفق بودتان بزنید .

نداشتن سلامت عقل در اين سوال یعنی از دست دادن کنترل مصرف وتکرار همان اشتباه از طرف ما مثلا برای زمان معین .عروسی اعضا ومهمونی ها تصمیم به مصرف داشتیم اما لذت جو یی این معادلات را بهم میزند[color=#4B0082]

من بعد از انکه چند سالی از اعتیادم گذشت راستش دیگر نمیتوانستم موادم را کنترل کنم.مثلا سعی میکردم دود به دود کم کنم یا جایگزین کنم.یا مشروب میخوردم.یا مثلا هفته ای یکبار میزنم اما همیشه شکست میخوردم

من به هیچ عنوان کنترل گر خوبی نیستم ؟ چون اراده ای از خود نداشتم .به علم تجربه می دانستم این کار برای من سود داره اما نمی توانستم تا آخر بروم تمام کنم در عوض کاری که ضرر داشت اما در کنارش لذت هم بود تا آخر همراه او بودم .چون اراده ام دست خودم نبود می خواستم مواد را کنترل کنم ،از چاله می افتادم توی چاه ،مخدر سیاه را با مخدر سفید جابحا می کردم فکر می کردم کنترل است .و همیشه اشتباه هات تکراری انجام می دادم که به علت اجباربه مصرف مواد بود .من روی خوابیدن بیدار شدن هم کنترل نداشتم چون اون هم تابع مصرفم بود .چه برسد به کنترل کردن مواد.....

وقتی وارد مسایل لذتی شدم فهمیدم که نمی توانم و هر روز به راهی

رفتم که نباید می رفتم .من بنده عادتم در هر موردی واردشوم چه

ارزشی و چه ضد ارزشی افراطی عمل میکنم هیچ نقصی درمن قابل

کنترل نیست پس باید آنرا بپذیرم.کنترل کردن مغایر حق انتخاب است

در زمان مصرف نواقصم هیچ کنترلی برروی اعمال و رفتارم ندارم.

ناتوانی یکی از بزرگترین عجز های من است وامروز اینرا میدانم که

وقت گذاشتن برای کنترل کردن بی فایده است....   

· آیا اعتقاد داشتم که می توانم مصرفم را کنترل کنم؟ چند مثال در مورد تجربه خود بال کنترل کردن و چگونگی ناموفق بودتان بزنید .

 

بله من در طول چندین بار قطع مصرفی که در مراکز سم زدایی داشتم چندین بار این فکر را داشتم وبا خودم میگفتم که من به عنوان مثال با فلان مواد مصرفی مشکل داشتم ولی اینبار نوع موادم را عوض میکنم تا به مشکل بر نخورم ...غافل از اینکه من با مصرف مواد مشکلی نداشتم.مشکل من بیماریه سیری ناپذیر من بود که به شکل مصرف مواد خود را بروز میداد



 

2-پرهیزکردن ازمصرف موادونواقصمان بهترازکنترل کردن آن است.من هیچگونه کنترلی روی امیال نفسانی خودم ندارم هروقت پای لذت طلبی بمیان میاید دیگر از کنترل خبری نیست عدم کنترل وعدم تعادل ازشاخصه های بیماری اعتیادیعنی لذت طلبی وزیاده خواهی وافراطی بودن است باکارکردقدمهاازاین به بعدسعی میکنم درمقابل رفتارهای مخربم برعکس عمل کنم...مقدارمصرفم راتغییرمیدادم جایگزین میکردم موادراباالکل مصرف میکردم قرصهای روانگردان قوی میخوردم چند مواد راباهم مصرف میکردم خصوصا این قرصهای ضد اسهال وترامادول وقرصهای هندی وشربتهای عطاری هاوتجربه ازدوستان مصرف کننده وارتباط ناسالم باجنس مخالف و....هیچوقت نتونستم مصرفم رو کنترل کنم فقط مصرفم بیشتر وخطرناکتر میشد?