بنام خالق زیبا
اول از همه سپاسگزار نیروی برترم هستم به دلیل اینکه نمیزاره در هیچ شرایطی تنها بمانم و در مشکلات سختی که دارم کمکم میکنه تا راحتر بتوانم بر مشکلاتم پیروز شوم
حال و احساسم خوبه به دلیل اینکه دارم روز به روز به سمت موفقیت وشکفتن استعدادهایم حرکت میکنم
با تشکر

سلام خدا رو شکر میکنم که امروز هم کمکم کرد تا پاک بمونم چند روزه حالم خیلی خوبه میدونید چرا چون هیچ مشکلی ندارم و احساس میکنم دارم از خدا دور میشم به خاطر همین میخوام بهم مشکل بده چون باعث میشه باهاش بیشتر ا رتباط داشته باشم و روحانیتم بیشتر بشه به پاکیم قسم صادقانه میگم

خدارو شکر میکنم.این جمله اییه که تو بیشتر مشارکتا میشنوم.خدارو شکر میکنم واسه تمام چیزهایی که تو پاکیم بهم داده.واسه بودنم و زنده بودنم و اینکه میتونم پیامای قشنگ اعضا رو ببینم و بخونم و باهاشون مشارکت کنم

سلام خدا را شکر میکنم که امروز هم کمکم پاک بمونم دوستان بهبودی من چند روزی است که خیلی زود ا ز اطرافیانم رنجش پیدا میکنم اعم ا ز خانواده .راهنما . همکاران و ....... امروز سعی کردم این مورد را بررسی کنم واز اصول روحانی صداقت استفاده کردم متوجه شدم مشکل از من است نه اطرافیانم یکی این بود که توقعاتم از انها بیشترشده . دوم این که مطابق میل من عمل نمیکنند .سوم اینکه سعی دارم انها را تعییر دهم و در اخر این که بعد از کارکرد دوازده قدم از راهنمایم بیشتر میدانم از خداوند میخواهم کمکم کند تا مثل یک تازه وارد اموزش پذیر باشم امیدوارم این تجربه به دردتون بخوره

بنام خدا

اول از همه شاکر وسپاسگزارم برای اینکه امروز هم توانستم با اعتماد به اصول به زندگی آرامتری دست بیابم وراحتر به زندگیم ادامه دادم

حال و احساس متعادل
روزگار برما سخت گذشت ولی خدایا شکرت که توانستیم به راهی که دیگران رفتند اعتماد کنیم و به اصولی که در اوایل او را مسخره میدانستیم دل ببندیم و پیش بریم
امروز مدیون خدایی هستم که توانست در وجود انسان قابلیت تغییر را فراهم کند

شکرگذار خدایم که تمام نیرو و حال خوبم مدیون عطف و لطف اوست
خدایا از اینکه همه حال مرا حمایت میکنی بسیار شاکرت هستم
و این شکرکردن ها جز به سر فرو آوردن و تعظیم در برابر تو نیست
خدایا مرا ابزاری برای خدمت کردن به همنوعان خود قرار بده

یادمه روزای اولی که اومدم انجمن ، تو اوج حال خرابی ، یه روز راهنمام گفت :
تو مشتم یه کلید دارم واسه همه زندگیت .....!!!!!
منم هاج و واج که چیه داستان !!!!؟؟؟
بعد دونه دونه انگشتاش رو وا کرد و گفت :
.
.
.
صبر
.
.
.
صبر
.
.
.
صبر
.
.
.
صبر
.
.
.
صبر
.
.
واسه من که کار کرد ..!!!!!

عمریست لبخندهای کوچک خود را
در دل ذخیره میکنيم
باشد برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم
روزی به نام روزمبادا نیست …
پس همين امروز لبخند ميزنم

بدجور از اعظای خوانوادم رنجش دارم،اصلا توی خونه که هستم با کسی حرف نمیزنم،امروز صبح بدجوری دعوا کردم و حالا بدجور عذاب وجدان دارم.
بعضی وقتا کم میارم به فکر خودکشی میرسم الان دارم با اشک اینو مینویسم .برام دعا کنی محتاج قلبهای پاکتون و تجربهای زیباتون هستم ...

بارها افرادی را دیده ام که بعد از چندین بار لغزش به جلسات باز گشته اند و در مشارکتشان با شور و احساس و امید گفته اند که
((این بار با دفعه های قبل فرق می کند))

و تصمیم گرفته اند که دیگر تسلیم برنامه باشند

و اینکه جرقه در ذهن آنها زده شده است و ....

برخی از این افراد بعد از مشارکت پرشور خود جلسه را ترک می کنند!

با دیدن رفتار این افراد با خود فکر می کنم واقعا چه چیزی با دفعه های قبل فرق کرده است؟

آیا تسلیم برنامه بودن یعنی چند دقیقه در جلسه نشستن و مشارکت کردن و بعد رفتن؟

وقتی کسی بدیهی ترین کار بهبودی یعنی شرکت در جلسه را بدرستی انجام نمی دهد چطور می تواند بگوید تسلیم برنامه هستم؟

آیا دفعه های قبل هم همین کار را نمی کردند؟

آیا انتظار دارند فقط با تغییر احساس و چاشنی شور و هیجان پاک بمانند؟

متاسفانه اینطور نیست.