امروز میدانم اگر من در حالت تسلیم همیشگی زندگی کنم، خداوند فرصت تغییرات بنیادی را در من ایجاد خواهد کرد. بهشرط اینکه قدرت و ارادهی من در محوریت و راستای قدرت و ارادهی خداوند باشد. در جایی که حقایق خلقت وجودی من در ارادهی او مفهوم مییابد. آیا میدانم وقتی زندگی و ارادهام را به خداوند میسپارم او مرا به سمت بهبودی هدایت میکند، او صادق است و هرگز مرا تنها نمیگذارد. امروز کاملاً درک میکنم که خداوند مرا در گذشته هم رها نکرده بود و اکنون هم به فکر من است. او اجازه میدهد که من خودم، مسائل و مشکلاتم را حل و رفع نمایم. اگر موفق به اینکار نشوم، در یک صورت مسائل و مشکلاتم را رفع و حل مینماید که به او بسپارم و از سرراهش کنار بروم، تا او با قدرت و ارادهی خودش آنها را حل کند.آیا من دریافتهام که در این سپردن نیازی به فراموش کردن وظایف و سهم خودم نیست که از تلاش بمانم. اعتماد و اتکال به خداوند زمانی مفهوم پیدا میکند، که من تلاشم را بکنم و خواست و ارادهی او را بر اراده و قدرت خودم ترجیح دهم، آیا میدانم اتکال کردن به خود یعنی بیخدایی؟ سهم من شخم و تخم پاشی و نتیجه با خداست.
تمام وجودم به خداوند تعلق دارد!
تمام وجودم به خداوند تعلق دارد!