2013-11-03، 11:54
17 آبان رهایی از عدم سلامت عقل
«آیا معتقدم اگر نزد فردی بروم و بگویم، "ممکن است لطفاً ترتیب یک سکته قلبی یا تصادف مرگبار را برای من بدهید؟" کار احمقانهای کردهام؟»
کتاب پایه
v
شنیدهایم که میگویند اگر عاشق نباشیم، نمیتوانیم احساس عاشق بودن را به خاطر آوریم. همین را میتوان درباره عدم سلامت عقل گفت: وقتی از آن رها باشیم، شاید فراموش کنیم فکر نامعقول ما واقعاً چقدر میتواند عجیب باشد. اما برای سپاسگزاری از میزان سلامت عقلی که در معتادان گمنام باز یافتهایم، صرفاً باید به خاطر بسپاریم که واقعاً چقدر بیعقل بودهایم.
امروز، شاید گفتن چیزی احمقانه مانند: «ممکن است لطفاً ترتیب یک سکته قلبی یا تصادف مرگبار را برای من بدهید؟» دشوار باشد. اگر کسی ذهن سالمی داشته باشد، هرگز تقاضای چنین چیزهایی را نمیکند و نکته همین جاست. در دوران اعتیاد فعال، ذهن ما سالم نبود. هر روزی که اعتیاد خود را سپری میکردیم، انتظار تأثیرات بیماری مرگبار، تحقیر، سوء استفاده، فقر و فلاکت، حبس، مرگ در اثر خشونت و حتی مرگ در اثر حماقت محض را میکشیدیم. در این شرایط، تقاضای سکته قلبی یا تصادف مرگبار خیلی هم دور از انتظار به نظر نمیرسد، بلکه نشان میدهد چقدر بیعقل بودهایم.
برنامه، انجمن، نیروی برتر همگی در کنار هم معجزه کردهاند. قدم دوم امیدی بیهوده نیست، بلکه واقعیت است. با دانستن میزان عدم سلامت عقلی که دچار آن بودهایم، میتوانیم هر چه بیشتر از نیروی معجزهآسایی که تا به حال سلامت عقل را به ما باز گردانده است، سپاسگزاری کنیم. به این خاطر، واقعاً سپاسگزاریم.
v
فقط برای امروز: زمانی را برای به یاد آوردن میزان عدم سلامت عقل خود در دوران اعتیاد اختصاص میدهم. سپس، از نیروی برتر خود به خاطر سلامت عقلی که به زندگی من باز گردانده شده، شکرگزاری میکنم.