2014-01-31، 06:46
هیجدهم فروردین
وقتی برای اولین بار شنیدم بهترین راه برای کمک به الکلی ام . تمرکز کردن بر خودم است ،فکر کردم الانان محلی بی احساس است که در آن مرا مجبور می کنند تا دیگر الکلیم را دوست نداشته باشم . تصمیم گرفتم هرگز به آنجا بر نگردم . ولی شخصی چیزی با من در میان گذاشت که تصمیمم را عوض کرد . او گفت با اینکه میل شدید به کمک کردن به شخص دیگری میتواند از روی حسن نیت ،دلسوزی و مهربانی باشد شیوه های همیشگی ما برای "کمک کردن" الزاما کمک نمی کنند . راههای کمک به الکلیم را بررسی کردم ،متوجه شدم وقتی چک های بر گشتی او را می پردازم یا برای او بهانه سازی میکنم او را از روبرو شدن از عواقب کار های بد خود باز میدارم ،در واقع اورا از فرصت هایش برای خواستن اینکه عوض شود محروم میکردم ،همینطور مجبور شدم به این فکر کنم که چرا آنقدر احساس در ماندگی میکردم ،مگر اینکه به او کمک کنم . وقتی به انگیزه هایم نگاه کردم فهمیدم که این دلهره "خودم"بود که نمیتوانستم با او روبرو شوم .
یاد آوری امروز
آیا کمکم که ارائه میکنم واقعا از روی عشق است یا انگیزه های دیگری در کار است ؟آیا سعی میکنم دیگری را تغییر دهم ؟آیا او را مجبور به انجام آنچه من میخواهم بکنم ؟صحبت کردن با راهنمایم در این مورد میتواند به من دیدگاه بهتری بدهد .امید من به کمک کردن به افرادی که دوستشان دارم واقعا هنگامی شروع میشود که اول روی خودم تمرکز کنم . در جلسات یاد میگیریم که : 1_بحران ایجاد نکنیم .....2_ از بروز بحران،اگر در مسیر جریان طبیعی اتفاقات است جلو گیری نکنیم .
وقتی برای اولین بار شنیدم بهترین راه برای کمک به الکلی ام . تمرکز کردن بر خودم است ،فکر کردم الانان محلی بی احساس است که در آن مرا مجبور می کنند تا دیگر الکلیم را دوست نداشته باشم . تصمیم گرفتم هرگز به آنجا بر نگردم . ولی شخصی چیزی با من در میان گذاشت که تصمیمم را عوض کرد . او گفت با اینکه میل شدید به کمک کردن به شخص دیگری میتواند از روی حسن نیت ،دلسوزی و مهربانی باشد شیوه های همیشگی ما برای "کمک کردن" الزاما کمک نمی کنند . راههای کمک به الکلیم را بررسی کردم ،متوجه شدم وقتی چک های بر گشتی او را می پردازم یا برای او بهانه سازی میکنم او را از روبرو شدن از عواقب کار های بد خود باز میدارم ،در واقع اورا از فرصت هایش برای خواستن اینکه عوض شود محروم میکردم ،همینطور مجبور شدم به این فکر کنم که چرا آنقدر احساس در ماندگی میکردم ،مگر اینکه به او کمک کنم . وقتی به انگیزه هایم نگاه کردم فهمیدم که این دلهره "خودم"بود که نمیتوانستم با او روبرو شوم .
یاد آوری امروز
آیا کمکم که ارائه میکنم واقعا از روی عشق است یا انگیزه های دیگری در کار است ؟آیا سعی میکنم دیگری را تغییر دهم ؟آیا او را مجبور به انجام آنچه من میخواهم بکنم ؟صحبت کردن با راهنمایم در این مورد میتواند به من دیدگاه بهتری بدهد .امید من به کمک کردن به افرادی که دوستشان دارم واقعا هنگامی شروع میشود که اول روی خودم تمرکز کنم . در جلسات یاد میگیریم که : 1_بحران ایجاد نکنیم .....2_ از بروز بحران،اگر در مسیر جریان طبیعی اتفاقات است جلو گیری نکنیم .
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه