2014-02-04، 09:17
پيش از حضور در الانان زندگيم را در رويا و وعده هايي كه روزي خاص از راه مي رسيدند صرف كرده بودم ، روزي خاص كه "يك روزي" ناميده ميشد . روزي آن پروژه را شروع يا تمام خواهم كرد . روزي با دوستي كه مدتي است از او بيخبرم تماس خواهم گرفت . روزي اجازه خواهم داد آنها بدانند چه احساسي دارم . روزي خوشحال خواهم بود . روزي قصد سفر خواهم كرد . شغلي پيدا ميكنم . و .........فقط منتظر باش و ببين . انتظار ، همانگونه كه منتظر بودم الكلي از نوشيدن دست بكشد . انتظار براي گرفتن دوستان جالب توجه و فرصتي مناسب براي وارد عمل شدن و تغيير هر شخص ديگر . اما الانان به من كمك كرد تا ببينم امروز ميتواند همان روزي باشد كه من هميشه در انتظار آن بودم . بيست و چهار ساعت براي انجام تمامي آنچه ميخواهم انجام دهم ، فرصت كافي نيست . اما فرصتي براي شروع به حقيقت پيوستن روياهايم استبا طلب راهنمايي از نيروي برترم و برداشتن قدمي كوچك در جهت انتخاب هايم قادر خواهم بود ، بيشتر از آنچه تصور ميكردم امكان پذير است عمل كنم .
ياد اوري امروز
امروز منتظر مهتاب ، يك روز باراني ، سيصدو شصت و ششمين روز سال ، با يك روز خاص براي انجام كارهاي خوب زندگي نخواهم كرد هر ترديدي با خود چيزهايي را به تعويق مي اندازد و روز ها با تاسف بيشتري از پي هم از دست ميروند . آنچه را كه ميتوانيد انجام دهيد و يا فكر ميكنيد كه ميتوانيد انجام دهيد شروع كنيد ، زيرا در شهامت ، معجزه ، قدرت و نبوغ وجود دارد .
ياد اوري امروز
امروز منتظر مهتاب ، يك روز باراني ، سيصدو شصت و ششمين روز سال ، با يك روز خاص براي انجام كارهاي خوب زندگي نخواهم كرد هر ترديدي با خود چيزهايي را به تعويق مي اندازد و روز ها با تاسف بيشتري از پي هم از دست ميروند . آنچه را كه ميتوانيد انجام دهيد و يا فكر ميكنيد كه ميتوانيد انجام دهيد شروع كنيد ، زيرا در شهامت ، معجزه ، قدرت و نبوغ وجود دارد .
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه