2014-07-01، 02:05
چه شب ها دست به دعا برمی داشتیمبی آنکه امیدی داشته باشیم کسی صدایمان را بشنوددر قلبمان آوای امید بخشی سو سو می زد اما خارج از درک ما بود حال از ترس رها شده ایماگر چه می دانیم برای ترساندن ما چیزهای بسیاری هستکوه ها را در می نوردیم بی آنکه بدانیم در توانمان هست یا نیستایمان معجزه می کندامیدی است پایندهچه کسی می داند معجزه ایمان چه می کندتو می روی حتی بی آنکه بدانی چگونههر گاه ترس بر تو چیره شددعا را فراموش نکنامید مثل پرندگان تابستانی بر سرت به پرواز در می آیدحال اینجایمبا قلبی سرشار که نمی توانم شرح دهمقلبی سرشار از ایمان و واژه هایی که هرگز تصور نمی کردم
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم