2013-12-19، 08:16
تجربیات و لیستی که تهیه کرده ام متوجه شده ام من نمیتوانستم با این عادتها از خودم مراقبت کنم. من به راحتی با یک اشاره از کوره در رفته و همه چیز را تخریب میکردم و جالب این بود که خودم را بحق میدانستم و حق بجانب بودم. اما مسئله مهم این بود که من نمیتوانسم مراقب خودم باشم و ترس از دیگران باعث میشد که به کودکان بزرگتر از خودم پناهنده شوم و آنها به هر طریق به من آسیب میرساندند. من فقط بلد بود به دیگران هموابستگی داشته باشم و با این هموابستگی به انها اجازه میدادم که نیروی برتر من شوند و من هم فقط آنها را آنقدر گنده و توامند میکردم که خودم را از این هیولاها میترساندم و برای رضایت آنها خودم را به هر خفت و خواری می انداختم، من خودم را برده امیال دیگران کرده بودم و بدون اجازه آنها آب نمیخوردم و چشم گدایی به انها داشتم و همیشه برای جلب محبت و رضایت آنها خودم را پست و حقیر کرده بودم. گاهی بخاطر اینکارم سر بطغیان میزدم، در این هنگام هم بخودم صدمه میزدم. احساس بی ارزشی و بی لیاقتی عجیبی داشتم و این رویه نتوانست به من کمک کند، لذا در این برنامه سعی دارم با اصول این برنامه به خودم سرویس بدهم و خودم را ببخشم و دوست داشته باشم و همه ارزرشها را برای خودم بخواهم و بدانم نگهداری انرژی مهمترین بخش مراقبت از خود است و من نباید با دخالت و کنترل کردن زندگی دیگران خودم را خوار و ضعیف کنم...