2014-03-20، 03:38
متولدين سالهای 1336،1348،1360،1372،1384،1396
سال خروس
صريح الهجه و لاف زن و مغرور . عجيب وفادار به گفتار و عقايد خويش . بايد سخت تحت فشار باشد تا وظيفه اش را عمل کند .
ملاحظه کار و با احتياط . قوقولي خان مرتب از خودش تعريف مي کند . جنگجو و کم شانس و زود مايوس . اهل افراط و تفريط .
دوست دارد معشوقش خود را فداي او کند . عاشق اينست که جلب توجه کرده و مورد توجه همگان قرار گيرد . بزرگترين دهن لق دنياست .
جذاب و شيک پوش و مردم پسند . رويايي و خيالباف . دو بهم زن و فتنه بر انگيز و ماجرا جو . سرگرم کننده و دست و دلباز و ولخرج .
عاشق سير و سفر و سياحت و مهمان نوازي . شيفته تعريف و تمجيد است . جو جو دوست دارد همه را نصيحت کند . بهترين کشاورز است .
عشق و استعداد زيادي به امور نظامي و فرماندهي دارد . در پايان هر ماجرايي براحتي از مهلکه فرار مي کند . در جمع اطرافيان مثل الماس مي درخشد .
هميشه ور شکسته و بي پول است و براي ادامه زندگي بايد شبانه روز کار کند . آخر دهن لقي او که ناشي از حس خودخواهي اوست سر او را به باد مي دهد .
يکدفعه با کفش راحتي و لباس خواب وارد مجلس مي شود . قادر است حريفان خود را از ميدان بدر کند . هر رازي در دل دارد براحتي بر زبان مي آورد .
عجيب اهل تعريف و مبالغه است . او با فکر و حساب شده سخن مي گويد . او بيشتر قول مي دهد و کمتر عمل مي نمايد زيرا وعده هاي او بسيار سنگين است .
او در تخيلاتش خود را بزرگ و قهربان مي بيند ولي يک آدم معمولي بيشتر نيست .
و بلاخره او دوست دارد در بين همه بنشيند و مرتب لاف بزند و پز بدهد و سايرين از او تعريف کنند.
سال خروس
صريح الهجه و لاف زن و مغرور . عجيب وفادار به گفتار و عقايد خويش . بايد سخت تحت فشار باشد تا وظيفه اش را عمل کند .
ملاحظه کار و با احتياط . قوقولي خان مرتب از خودش تعريف مي کند . جنگجو و کم شانس و زود مايوس . اهل افراط و تفريط .
دوست دارد معشوقش خود را فداي او کند . عاشق اينست که جلب توجه کرده و مورد توجه همگان قرار گيرد . بزرگترين دهن لق دنياست .
جذاب و شيک پوش و مردم پسند . رويايي و خيالباف . دو بهم زن و فتنه بر انگيز و ماجرا جو . سرگرم کننده و دست و دلباز و ولخرج .
عاشق سير و سفر و سياحت و مهمان نوازي . شيفته تعريف و تمجيد است . جو جو دوست دارد همه را نصيحت کند . بهترين کشاورز است .
عشق و استعداد زيادي به امور نظامي و فرماندهي دارد . در پايان هر ماجرايي براحتي از مهلکه فرار مي کند . در جمع اطرافيان مثل الماس مي درخشد .
هميشه ور شکسته و بي پول است و براي ادامه زندگي بايد شبانه روز کار کند . آخر دهن لقي او که ناشي از حس خودخواهي اوست سر او را به باد مي دهد .
يکدفعه با کفش راحتي و لباس خواب وارد مجلس مي شود . قادر است حريفان خود را از ميدان بدر کند . هر رازي در دل دارد براحتي بر زبان مي آورد .
عجيب اهل تعريف و مبالغه است . او با فکر و حساب شده سخن مي گويد . او بيشتر قول مي دهد و کمتر عمل مي نمايد زيرا وعده هاي او بسيار سنگين است .
او در تخيلاتش خود را بزرگ و قهربان مي بيند ولي يک آدم معمولي بيشتر نيست .
و بلاخره او دوست دارد در بين همه بنشيند و مرتب لاف بزند و پز بدهد و سايرين از او تعريف کنند.
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم