2014-12-07، 08:08
سلام
آقا من یادمه بچه که بودم،پدر بزرگم میوه فروشی داشت و انبار جعبه ها چوبیش زنبورا لونه داشتن( زنبورا عسل نه اونا که بزنن دردش نفله میکنه) خلاصه میرفتم دم لونشون با یه تخته اذیتشون میکردم میومدن بیرون و میکشتم تازه بعضی وقتی با دست شلاقی میزدمشون.
الانم خودم چوب لا چرخه خودم و احساساتم و تمام ملت میکنم .
امروز سر کار یه رفیقی دارم ماه ماهه دلش دله یه گنجشکه حالشو بد کردم بدبختانه قدرت تسخیر یکی رو از لحاظ روانی دارم ولی بجای محبت و عشق نفرت و ترس میکارم تو دل اطرافیان.
خدایا کمکم کن باور کنید خیلی عذاب وجدان گرفتم و ...
آقا من یادمه بچه که بودم،پدر بزرگم میوه فروشی داشت و انبار جعبه ها چوبیش زنبورا لونه داشتن( زنبورا عسل نه اونا که بزنن دردش نفله میکنه) خلاصه میرفتم دم لونشون با یه تخته اذیتشون میکردم میومدن بیرون و میکشتم تازه بعضی وقتی با دست شلاقی میزدمشون.
الانم خودم چوب لا چرخه خودم و احساساتم و تمام ملت میکنم .
امروز سر کار یه رفیقی دارم ماه ماهه دلش دله یه گنجشکه حالشو بد کردم بدبختانه قدرت تسخیر یکی رو از لحاظ روانی دارم ولی بجای محبت و عشق نفرت و ترس میکارم تو دل اطرافیان.
خدایا کمکم کن باور کنید خیلی عذاب وجدان گرفتم و ...