2013-10-20، 03:10
دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟ :بله.
دخترک همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن .
دربین اونا یک عروسک باربی هم بود. مهمان پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
و پیش خودش فکر کرد:حتما" باربی. اما تعجب کرد وقتی که دید دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت:
اینو بیشتر از همه دوست دارم.مهمان پرسید:این که زیاد خوشگل نیست! دخترک جواب داد:آخه اگه منم دوستش نداشته باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه
اونوقت دلش میشکنه...
دخترک همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن .
دربین اونا یک عروسک باربی هم بود. مهمان پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
و پیش خودش فکر کرد:حتما" باربی. اما تعجب کرد وقتی که دید دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت:
اینو بیشتر از همه دوست دارم.مهمان پرسید:این که زیاد خوشگل نیست! دخترک جواب داد:آخه اگه منم دوستش نداشته باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه
اونوقت دلش میشکنه...
خداوندا
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن