2014-07-18، 04:56
قدم هفتم
" با فروتني از او خواست كه كمبودهاي اخلاقي ما را برطرف كند."
آيا ما واقعا" مي خواهيم كه تغيير كنيم ؟ همه ما نقائصي داريم كه فكر مي كنيم به آنها احتياج داريم ، از آنها لذت مي بريم و ممكن است كه براي برطرف كردن و از بين رفتنشان آمادگي نداشته باشيم . ما بايد تصميم بگيريم كه چه كاري راترجيح دهيم : سعي و تلاش براي رسيدن به بلوغ و كمال بيشتر و يا ماندن در همين وضعيت . ما ديگر نمي توانيم بگوييم : هيچ چيز بهتري را نمي شناسيم .
در ابتدا ، ممكن است " درخواست از خداوند" براي برطرف كردن نقائص اخلاقيمان ، جاذبه اي براي مانداشته باشد . ممكن است كه احساس كنم ، بهتر است خودمان اين كار را انجام دهيم ، يا ممكن است كه فكر كنيم كه خداوند نمي خواهد و يا نمي تواند به ما كمك كند. اما بايد اقرار كنيم كه زماني كه خودمان مي خواستيم اين كار را انجام دهيم ، به نتيجه خوبي نرسيديم . خداوند با دادن نيرويي براي انجام كار درست، به ما كمك خواهد كرد. اين به خود ما مربوط است ، مي توانيم تلاش كنيم .
" عكس العملهاي شخصي "
من شروع به درخواست از خداوند براي از بين بردن نقائص و كمبودهاي اخلاقي ام كردم و پيش رفتم و سعي كردم كه از آنها خلاصي پيدا كنم و بهترين كاري راكه مي توانستم ،انجام دهم . من مي دانم كه نيروي برترم مرا راهنمائي مي كرد تا در راه درست قدم بردارم .
از روي تجربه شخصي خود با نماز ، دعا و تقاضا مي دانم كه پروردگارم زماني كه من از او درخواست كمك كرده ام مرا ياري كرده ،نه زماني كه براي اجابت درخواستهايم با او چانه زده ام {و اورا مجبور به اجابت آن نموده ام }.
من ايمان دارم كه خداوند با فرصت دادن به من براي كار كردن بر روي خودم ، كمبودهاي اخلاقي ام رااز من دور مي كند. براي مثال ، من انسان خيلي تند خويي هستم، اما از زماني كه از اين نقص اخلاقي ام آگاه شده ام ، به نظر مي رسد اغلب زمانهايي كه نزديك است ، خونسرد يم را از دست بدهيم ، مچ خود را مي گيريم . من با افرادي صحبت كردم و فهميدم كه آنها چطور خودشان را كنترل مي كنند . معتقد هستم كه اين هشياري و آگاهي جديدي كه من از خود به دست آوردم ، يكي از راههاي كمك خداوند به من است.
" با فروتني از او خواست كه كمبودهاي اخلاقي ما را برطرف كند."
آيا ما واقعا" مي خواهيم كه تغيير كنيم ؟ همه ما نقائصي داريم كه فكر مي كنيم به آنها احتياج داريم ، از آنها لذت مي بريم و ممكن است كه براي برطرف كردن و از بين رفتنشان آمادگي نداشته باشيم . ما بايد تصميم بگيريم كه چه كاري راترجيح دهيم : سعي و تلاش براي رسيدن به بلوغ و كمال بيشتر و يا ماندن در همين وضعيت . ما ديگر نمي توانيم بگوييم : هيچ چيز بهتري را نمي شناسيم .
در ابتدا ، ممكن است " درخواست از خداوند" براي برطرف كردن نقائص اخلاقيمان ، جاذبه اي براي مانداشته باشد . ممكن است كه احساس كنم ، بهتر است خودمان اين كار را انجام دهيم ، يا ممكن است كه فكر كنيم كه خداوند نمي خواهد و يا نمي تواند به ما كمك كند. اما بايد اقرار كنيم كه زماني كه خودمان مي خواستيم اين كار را انجام دهيم ، به نتيجه خوبي نرسيديم . خداوند با دادن نيرويي براي انجام كار درست، به ما كمك خواهد كرد. اين به خود ما مربوط است ، مي توانيم تلاش كنيم .
" عكس العملهاي شخصي "
من شروع به درخواست از خداوند براي از بين بردن نقائص و كمبودهاي اخلاقي ام كردم و پيش رفتم و سعي كردم كه از آنها خلاصي پيدا كنم و بهترين كاري راكه مي توانستم ،انجام دهم . من مي دانم كه نيروي برترم مرا راهنمائي مي كرد تا در راه درست قدم بردارم .
از روي تجربه شخصي خود با نماز ، دعا و تقاضا مي دانم كه پروردگارم زماني كه من از او درخواست كمك كرده ام مرا ياري كرده ،نه زماني كه براي اجابت درخواستهايم با او چانه زده ام {و اورا مجبور به اجابت آن نموده ام }.
من ايمان دارم كه خداوند با فرصت دادن به من براي كار كردن بر روي خودم ، كمبودهاي اخلاقي ام رااز من دور مي كند. براي مثال ، من انسان خيلي تند خويي هستم، اما از زماني كه از اين نقص اخلاقي ام آگاه شده ام ، به نظر مي رسد اغلب زمانهايي كه نزديك است ، خونسرد يم را از دست بدهيم ، مچ خود را مي گيريم . من با افرادي صحبت كردم و فهميدم كه آنها چطور خودشان را كنترل مي كنند . معتقد هستم كه اين هشياري و آگاهي جديدي كه من از خود به دست آوردم ، يكي از راههاي كمك خداوند به من است.
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه