2013-11-06، 01:33
پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا
یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه میتوانستند با وجود
نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟
سرانجام یکی از نقاشان گفت که میتواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از
پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوقالعاده بود و همه را غافلگیر کرد. او شاه را در حالتی نقاشی
کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانهگیری با یک چشم بسته و یک پای خم
شده.
چرا ما نتوانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؛ پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته
ساختن نقاط قوت آنان.
یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه میتوانستند با وجود
نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟
سرانجام یکی از نقاشان گفت که میتواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از
پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوقالعاده بود و همه را غافلگیر کرد. او شاه را در حالتی نقاشی
کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانهگیری با یک چشم بسته و یک پای خم
شده.
چرا ما نتوانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؛ پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته
ساختن نقاط قوت آنان.
خداوندا
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن