2015-08-30، 12:42
رفتارهای غیر واقعی همان اعمالیست که از بیماری اعتیاد سرچشمه میگیرد و ما با انکار میخواهیم آنها را توجیه و منطقی جلوه دهیم . بنابراین ، ما هرگاه خود را در شرایط بیماری قرار میدهیم برای توجیه کردن رفتارهایمان به انکار روی میبریم ، هرچند ممکن است ظاهراً این دلایل موجه باشند اما بطور قطع ، خودمان هم میدانیم که این رفتارها غیر واقعی هستند ، مثلاً بطور مثال بگویم ؛
- منکه قدمهای قدیمی را کارکردم و همین برای من کافیست و دیگرنیازی نیست که قدمهای جهانی را کار کنم .
- رفتن به جلسات یک عمل تکراری و بی فایده می باشد زیرا من دیگر میدانم که دوستان عضو چه مشارکت های میکنند .
- نیازی نیست که دیگر انتقال بدهم ، یا اینکه در انجمن خدمتی بکنم باید این فرصت را به دیگران داد .
- درسته اینکار اشتباه را انجام میدهم ولی باز بهتر از زمانیه که مواد مصرف میکردم .
- و . . .
در واقع تمام این رفتارها از انکار ما سرچشمه میگیرد ، بنابراین ، انکار یک سیستم دفاعی روانی است و لذا سعی میکند که بستر فعلی را هرچقدر هم که آشفته و ناامن باشد ، به ترس از ریسک تغییر مناسب ترجیح دهد . بزرگترین عاملی که سبب میشود که ما دست به انکار بزنیم در واقع ترس از تغییر و رشد کردن است . به عبارت دیگر انکار یک عمل تدافعی روانی است برای اجتناب از پذیرش یک حقیقت دردناک که موجب تغییراتی در ما میشود . هر گاه ما در شرایط های وابستگی های شدید قرار میگیریم انکار در ما بیشتر میشود ، فرقی نمیکند این وابستگیها چه چیزی و یا چه کسی باشد ، بطور مثال ؛ مواد مخدر باشد ، سکس باشد ، پول و یا قدرت باشد و یا هر چیز دیگر ، در هر صورت ، احساس نیاز به اینگونه وابستگی ها ما را وا میدارد تا برای حفظ آن به انکار روی بیاوریم ، و لذا بیشتر معتادان مصرف کننده مواد مخدر به علت وابستگی و احساس نیاز به این ماده دست به انکار میزنند .
ما زمانی که یک باور جدید و منطقی میخواهد باورهای فرسوده وقدیمی ما را مطرود کند و یا بستر فعلی آنرا از بین ببرد ، دست به انکارمیزنیم
- منکه قدمهای قدیمی را کارکردم و همین برای من کافیست و دیگرنیازی نیست که قدمهای جهانی را کار کنم .
- رفتن به جلسات یک عمل تکراری و بی فایده می باشد زیرا من دیگر میدانم که دوستان عضو چه مشارکت های میکنند .
- نیازی نیست که دیگر انتقال بدهم ، یا اینکه در انجمن خدمتی بکنم باید این فرصت را به دیگران داد .
- درسته اینکار اشتباه را انجام میدهم ولی باز بهتر از زمانیه که مواد مصرف میکردم .
- و . . .
در واقع تمام این رفتارها از انکار ما سرچشمه میگیرد ، بنابراین ، انکار یک سیستم دفاعی روانی است و لذا سعی میکند که بستر فعلی را هرچقدر هم که آشفته و ناامن باشد ، به ترس از ریسک تغییر مناسب ترجیح دهد . بزرگترین عاملی که سبب میشود که ما دست به انکار بزنیم در واقع ترس از تغییر و رشد کردن است . به عبارت دیگر انکار یک عمل تدافعی روانی است برای اجتناب از پذیرش یک حقیقت دردناک که موجب تغییراتی در ما میشود . هر گاه ما در شرایط های وابستگی های شدید قرار میگیریم انکار در ما بیشتر میشود ، فرقی نمیکند این وابستگیها چه چیزی و یا چه کسی باشد ، بطور مثال ؛ مواد مخدر باشد ، سکس باشد ، پول و یا قدرت باشد و یا هر چیز دیگر ، در هر صورت ، احساس نیاز به اینگونه وابستگی ها ما را وا میدارد تا برای حفظ آن به انکار روی بیاوریم ، و لذا بیشتر معتادان مصرف کننده مواد مخدر به علت وابستگی و احساس نیاز به این ماده دست به انکار میزنند .
ما زمانی که یک باور جدید و منطقی میخواهد باورهای فرسوده وقدیمی ما را مطرود کند و یا بستر فعلی آنرا از بین ببرد ، دست به انکارمیزنیم
«خدا با ماست»