2014-04-03، 02:16
همیشه درگیر این موضوعات بودیم و برای رفع آن دست به هرکاری زدیم. عاقب اعتمادبه نفس باقی مانده را هم از دست دادیم. با احساس بیلیاقتی از خودمان میپرسیدیم آیا امکان رفع آنرا داریم؟ آسانترین راهحل را برای خودمان انتخاب کرده و برای این مُعضل حل مسئله را در آسانترین شیوه تشخیص داده و راه را با نوع دیگر شرطبندی و قماربازی انتخاب میکردیم. گاهی موقع برنده شدن به خودمان تبریک هم میگفتیم، که توانسته بودیم از سرمایههای ثابت و تفکر والای فردی و قدرت و قابلیت (زرنگی و سیاست و بلوف) وجودمان استفاده کنیم. تجربه نشان داده است، که چنین اتفاقی برایمان نیفتاده است، ما حتی در وقتی که قمار را میبردیم، بازنده بودیم بخاطر چه چیزی دفعهی بعد برای جبران باخت خود و یا به وسوسهی کسب پول بیشتر دوبار قمار میکردیم؟ با تمام این ادعاها خیلی چیزهایی را باختیم که فکر نمیکردیم آنرا از دست بدهیم مانند، عواطف و احساسات و عزت نفس و اعتماد بهنفس و ارزش و قابلیتهای خانوادگی و اجتماعی و شخصیتی خود را هم از دست دادیم. با تعجب فکر میکردیم که شرط بستن و قماربازی چه ارتباطی با این مسائل دارد و هر روز میدیدیم، که ارزشهای خود را هم روی میز قمار و یا تابلوی اعلام نتیجه شرطبندی میباختیم. ما به درجهای از حقارت رسیده بودیم که از پاکت سیگار دوستمان سیگار و یا پولشان را میدزدیدیم، برای بُرد بیشتر با دیگران ساخت و پاخت میکردیم، در موقع ادای بدهکاری و پرداخت وام به دیگران و بانکها از آنها فرار کرده و ادای تعهد نمیکردیم. ما قرار گذاشته بودیم که قمار کنیم و شرط بندیم نه اینکه با ارزشهای خودبازی کنیم، روز بهروز میدیدیم که بدقولتر میشویم، دروغ میگوییم، بددهنی میکنیم، عصبانیت و درگیری ایجاد میکردیم، ناامید میشدیم و....ما به همراه پرداخت و باخت پول، بازندهی خیلی چیزهای دیگری بودیم و این موضوع حالمان را بد و بدتر و به شدت عصبی و ناامیدمان میکرد! وقتی ما با اطلاعات و پیامهایی که از اطرافیان شنیدیم و پا به گروه قماربازان آواز رهایی گذاشتیم، کاملاً نا امید و بیاعتقاد بودیم، حتی مدتها طول کشید که به طور واضح به سایر اعضای گروه نگاه کنیم، وقتی نزد شرطبندان و قماربازهای سابق آمدیم و با آنها صحبت کردیم و آنها با خوشرویی به ما پناه دادند. متوجه شدیم که جای درست و به جایی آمده ایم که ما را دوست دارند و درک میکنند. وقتی در مشارکتهای صادقانه و شوکبرانگیز آنها گوش جان سپردیم، متوجه شدیم که ما هم خیلی از ارزشهای والای انسانی خود را از دست دادهایم و درک کردیم که عملاً غیر ممکن بوده است. که در ضمن شرط بستن و قماربازی و کنار دوستان همدورهایمان از دروغ گفتن، بلوف زدن، ساخت و پاخت و دزدانه کار انجام دادن و یک جوری به خود و آنها خیانت کردن و فرار کردن و کنارهگیری از اصالت و فضیلتهای انسانی خود، از همه سوءاستفاده کردیم. ما میخواستیم کسانی را پیدا کنیم که ما را از شرط بستن و قماربازی کردن فوراً و بطور خودکار و شاید جادوگرانه و بیهوش کردن منع کنند و ما را از این عیوب به صورت کامل خلاص کنند. ما بدنبال راه و طریقی آسان و فوری، مانند تهیه چایی و قهوه فوری بودیم، بابت این باور به سمت جادو جمبل، دعا، نذر و نیاز هم رفتیم. البته و فیالواقع و صادقانه نمیخواستیم بصورت حقیقی از شرط بستن و قماربازی دست بکشیم و از آنها رها شویم، فقط میخواستیم برای یکدوران که بحرانهای مالی ما فروکش شود، قمار نکنیم تا پس از این مرحله با دوستان همدورهي دوباره بازی خودمان را طبق اصولی جدید که بازنده نباشیم، خصوصاً با دوستان خوشمشرب همدورهایمان خوش باشیم. گاهی حقیقتاً احساس میکردیم که دوستان همدورهای و بساط بازی و محیط شرطبندی را بر جلسات و دوستان بهبودی ترجیع میدهیم، احساس میکنیم که از دوستان گروه میترسیم، اگر چنین فکر میکنید حق دارید چون خودما هم چنین فکر میکردیم. در واقع اعتیاد و بیماری وابستگی به قماربازی و شرطبندی یک بیماری مهلک فکری و رفتاری است، که از طریق افکار و رفتارهای وسواسی فرد را اسیر مینماید، با خواندن این کتاب و شنیدن تجربیات دوستان بهبودی در گروه میآموزیم، چگونه خودمان را از این شرایط و عیوب و نواقص شخصیتی و رفتارهای عادتی مزمن و لجاجت خلاص کنیم. ابتدا باید از این راهکارها و تجربیات مطلع و آگاه باشیم و بعد آنها را تأیید و حمایت نماییم. این تمایل به رُشد و تغییرات، ما را ملزوم میکند تا در جلسات حضور داشته باشیم و این راه آسانی نیست، حتی بسیار دردناک هم است. اما هیچ چارهای نداریم چون فقط حضور در جلسات و کارکرد این قدمها ضمانت رهایی مارا از این وضعیت میکند، تاموافق شویم. ما احتیاج داریم که فکری باز داشته باشیم، تا بتوانیم به سخنان راهنمایمان خوب گوش دهیم. بالاخره ما باید آمادگی داشته باشیم و از راهنمایان خود درخواست کنیم، تغییرات ورُشد مارا باآغاز کردن کارکرد این سه قدم قماربازان و شرطبندان آواز رهایی، در ما را شروع کنند. تا در نهایت مانند بقیهی اعضاء از قید و بند این وسوسهی ویرانگر رها شویم. ما با شنیدن تجربیات دوستان در برنامه میآموزیم که سایر شرطبندان و قماربازهای درگیر را در مسیر سلامتی و نجات و بهبودی راهنمایی کنیم و میآموزیم، با یکدیگر و درکنار هم باشیم تا به بهبودی بیشتر و زودتری دست پیدا کنیم. میشنویم و میآموزیم که به تنهایی قادر به پیروزی بر این اعتیاد ویرانگر نیستیم، متوجه میشویم دوستان قدیمی و شرطبندان و قماربازان سابق و در حال بهبودی با طی و کارکردن این اصول وقدمها موفق شدهاند. «درجایگاهی متوجه شدیم، این اصول و قدمهای خودیاری فقط برای بهبودی و نجات ما طراحی و برنامهریزی شده است» وقتی بیشتر اعضای شرطبندان و قماربازها برای اوّلینبار اصول سه قدم خاص شرطبندان و قماربازان را شنیدند و کتابهای کارکرد آن را خواندند، با نا امیدی معترف شده گفتند که: 1ـ طی کردن اینقدمها برای من غیر ممکن است، شما چطور؟ 2ـ من به این چیزها احتیاج ندارم، خودم بهتر از اینها میفهمم و میدانم و میتوانم، شما چطور؟ 3ـ با این که وجه مشترک ما با سایرین زیاد است، من با اینها فرق دارم، شما چطور؟ 4- من وقت زیادی برای این چیزها و تلف کردن با این اشخاص در گروه را ندارم، شما چطور؟ 5- میترسم در بین دوستان و آشنایان لو بروم، شما چطور؟ با جواب دادن صادقانه به این چند سؤال، تکلیف خودتان را کاملاً مشخص مینمایید. اینکه شما باید اینرا قبول نمایید که حفظ تعادل و حفظ حالت تفریط و افراط در همهی شرطبندان و قماربازان که حالت طبیعی ندارند، واقعاً سخت است. با این اوصاف نباید پیشنهادات دوستان بهبودی را بپذیرند، بیشتر آنها جوابگوی سؤالات شما نمیباشند و از این عکسالعمل نباید وحشت کرد. اینرا میدانیم و تجربه کردهایم که اصول قدمهای خودیاری برای معتادان به شرطبندی و قماربازان انرژی و نیروی عظیم و بزرگی برایشان دارد، حتی قسمت زیادی از ویرانیهای زندگیشان را به آنها برگردانده و به آنها هدیه میکند. وقتی خود را مشغول به شرطبندی قماربازی میکردیم، تنها دوستان خوب ما دوستان بازندهای بودند، که آنها را با مکر و نیرنگ گول میزدیم و پولشان را میبردیم. گاهي خودمان در چنين دامهاي هم ميافتاديم و هستي خود را ميباختيم، در هر دو صورت فرقي نداشت، ما با اين اعمال حالمان خراب و بد میشد، آنچه كه ما انجام ميداديم خلاف اصول انساني و قانون و مدنیت بود. ما افكار خود را تحت اختيار بيماري خود قرار داده و سعي ميكرديم، با رندي و زرنگي از آب كره بگيريم. مطمئناً با این نیت هم وارد برنامهی بهبودی شرطبندان و قماربازان سابق میشویم و میخواهیم به طريقي دوستان برنامهای را هم گول بزنیم و آنها را همدست و یار پای بساط خودمان نماییم. چون سالها به اين روش و شيوه زندگی کردن عادت كردهايم و ترك عادت برايمان خيلي دشوار است. ولی این را بدانیم که نمیتوانیم روی دوستان قدیمی و قدم کارکرده در گروه آواز رهایی تأثیر بگذاریم، بلکه ميتوانيم با صداقت از آنها كمك بگيريم و براي درد خود چارهاي بيانديشيم، مجموعهي اين راهکارهای موفق و كمكها در اين برنامه وجود دارد و دوستان قدیمی با كمال ميل و افتخار حاضرند به ما كمك نمايند و بابت اين كمكها هيچ هزينهاي از ما دريافت نميشود. ما فقط از اجراي روشهاي كهنه و بدرد نخور گذشته، میتوانیم از دوستان تازه وارد که مانند ما در مقابل شرطبندی و قماربازی عاجزند و دارو ندار خود را باختهاند، سوءاستفاده کنیم و با این کارمان پایههای لغزش خود را هم آماده میسازیم. برای بهرهمندی از بهبود وضعیت و دیدن معجزه در این برنامه، منتظر باشید و با اجراي اصول آن از گزند بیمارتان در امان بمانيد!
.
.
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه