2014-04-29، 01:59
اعتراف می کنم که:2ماه به همه گفتم خطم سوخته .خواهرم نگاه کرد ،دید سیم کارت را بر عکس انداختم تو گوشی ......
اعتراف می کنم : بچه که بودم مادرم جرات نمی کرد با من سوار تاکسی بشه ،چون می دونست اگر راننده آهنگ بذاره من شروع به رقصیدن .اون هم چه جوری...
اعتراف می کنم . دیروز مامانم بعد از مدتها موهایم را شونه می زد و اژه "خرکیف "دوباره برام معنی شد
"اندکی صبر سحر نزدیک است"