2014-07-10، 08:38
من همیشه وقتی درمقابل دیگران بجای نه پاسخ مثبت میدادم چندروزی برای خودم مشغله فکری درست میکردم که چرا نتوانستی نه بگویی چرا ؟چته ؟ وشماتت خودم تا موضوع بعدی که بازهم بله بگویم ودوباره خودم راتحقیر کنم چرا؟ چون تحقیر خودم برایم مهم نبود بلکه رضایت دیگران برایم حرف اول رامیزد چر؟ بازهم برای اینکه من ترس از قضاوت دیگران وطرد شدن از طرف آنان چرا که من یک آدم ناتکمیل بودم وباتایید دیگران تکمیل میشدم وقادر به ادامه حیات بودم من دردرون خودم حس خود کم بینی داشتم وبه این سان تکمیل میشدم ولی این تکامل من باتایید دیگران هم زمان زیادی طول نمی کشید زیرا از حس بدی که دروجودم میامد اون تضاد درونی وخشم ازخود باعث تلاشی درونی من میشد واز من آدم ناآرامی می ساخت که زبانی جز فریاد نمی شناخت وهمه وهمه باعث خسارت به دیگران ویک چرخه بیماربود احساس شرم٬ پشیمانی٬ ترس ٬ خشم و دوباره حقارت وعدم اعتماد به نفس ودلاک خود از همه چیز وهمه کس مخفی شدن .من امروز به خواست خدا قدم درراه بهبودی گذاشتم وبابرنامه روز به روز قدمها م محکمتر و مطمئن تر میشه خداراشکرمیکنم که امروزبرنامه رادارم راهنمام رادارم ودوستان بهبودی را.