2014-08-02، 12:14
از دیوانگی تا سلامت عقل
نقلقول: قبلاز بهبودی ،خودم را در موقعیت های دیوانگی و خطر ناکی می یافتم . وبارها خودم و اعضای دیگر خانواده را با رفتن به محل شناخته شده مواد مخدر برای پس گرفتن ماشین معتادم در معرض خطر جدی قرار می دادم آن موقع فکر می کردم انجام این کار عاقلانه است چون معتاد برای رفتن به محل کار نیاز به ماشین دارد آیا این کار یک فرد عاقل بود .
قدم دوم در باره سلامت عقل صحبت می کند احساس می کردم در خانه ام من کسی بودم که عاقل بوده و معتاد یک دیوانه . من کسی بودم که همه چیز را به هم به عهده گرفته بودم مطمن بودم .اگر معتاد ماشین داشته باشد .شغل اش را از دست نخواهد داد و گرنه چطور صورتحساب ها پرداخت می شد ؟ حالا می فهمم که من نقش فعالی در دیوانگی داشتم دخالت و حتی کمک می کردم تا عزیزم معتادم به مصرفش ادامه بدهد و یک معتاد خوشحال باشد .
وقتی تمرین قدم دوم را شروع کردم احساس کردم بار مسولیت بزرگی از روی شانه هایم برداشته شد . به این نتیجه رسیدم که می توانم به نیروی برترم تکیه کنم . و پیامد هر وضعیتی را بی چون و چرا بپذیرم .چه رهایی بزرگی !
تفکر ی برای امروز :دیگر مجبور نیستم معتاد را نجات دهم . می توانم اجازه دهم مسیولیت عواقب مصرفش را به عهده بگیرد
دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل