2014-08-28، 12:29
زایش زرتشت
در کتاب دینکرد از نوشته های دینی پهلوی آمده است که:اجزایی که لازم بود تا تولد پیامبر ایرانی را به حصول رساند ، عبارت از سه جزء بود که هر سه منشاآسمانی داشتند و به ترتیب عبارت بودند از :فره ایزدی ،فروهر (روان) و جوهر تن(جسم آدمی)فره ایزدی عبارت بود از نیروی روحانی چون پاره یی نور یا نیروکه گاه نیز به صورت کبوتر و شاهین یا پرنده ای دیگر در می آمد و از طرف خداوند در جسم مردان برگزیده وارد می شد و موجب نیک بختی و پیشرفت شان را فراهم می آورد . و جدایی آن از آنان سبب بدبختی می شد . اهورامزدا چون اراده کرد تا برگزیده یی برای راهنمایی مردمان برانگیزد ،به اندیشه شکل بخشیدن فره زرتشت برآمد که این فره همراه با جوهر تن که از طریق شیر گاوان و فروهر (روان)به وسیله شاخه مقدس هوم به طور معجزه آسایی دوغدو رسیده بود منجر به تولد زرتشت گردیدند.
از تولد تا برانگیخته شدن زرتشت به پیامبری یا رسالت زرتشت
روایات چنین است که از هفت سالگی تا پانزده سالگی ،زرتشت نزد پارسای بزرگ زمان به نام برزین به فراگرفتن اصول دین و روش کشاورزی و درمان بخشی و شفا ی بیماران پرداخت . چون پس از تحصیل علم و دانش نزد قوم خود وارد شد ، در جرگه مردان بالغ او را پذیرفتند و کمر آویزی را که نشان این مقام بود به کمرش بستند.سالی نگذشت که تورانیان به ایران زمین تاختند . زرتشت جوان نیز برای دفاع از میهن ، جنگ افزار برگرفت و به نبرد رفت. در این جنگ ها اثرات نامیمون آن را دید و از صف جنگاوران خارج شد و به درمان زخم دیدگان پرداخت. جنگ پایان یافت ،اما آثار بد آن باقی ماند. زرتشت پس از مدتی دوری از زادگاه و کسانش ،در حالی که هسته اساسی تفکر و اندیشه اش نقش می یافت ،به میان خانواده بازگشت،بیشتر متفکر بود و تلاش می کرد تا راهی شایسته برای زندگی آدمیان پیدا نمایدکه به توصیه پدر ازدواج کرد ، اما اندیشه اش به اموری بس بزرگ تر و انسانی تر مشغول بود. اندیشه اش آن بود تا راهی بیابد که رنج را تخفیف دهد . مردمان را به جای انهدام و ویرانی ، به سازندگی و آبادانی ترغیب سازد. زشتی را فرو افکند و نیکی را رایج کند. نیرویی وی را بر می انگیخت و شوق تفکر برای اصلاح امور داشت. خان و مان را رها کرد و در کوه برای تفکر انزوا گزید. عزم کرد تا آن قدر در آن جا به تفکر پردازد تا راه رستگاری و نجات را بیابد. در این هنگام بیست سال داشت و مدت ده سال به تفکر پرداخت . جز غذایی اندک صرف نمی کرد،کمترمی خوابید و بیشتر می اندیشید. خوراکش پنیر بود و میوه ها و ساقه های نباتی . روزی هنگامی که بر فراز کوه به آسمان نظر دوخته بود ،ناگهان به حقیقت آگاهی یافت و جانش آکنده از شادی شد. او دریافت که همان سان که زمان از روز و شب و تاریکی و روشنایی آمیخته شده ، در گیتی نیز ، هم چنین بدی هست و خوبی وجود دارد. زرتشت دریافت که بر جهان دو نیرو حکومت می کنند ، که یکی خیر و دیگری شر است. او اندیشه ، منش و روش مقدس و نیک را سپنتامینو و اندیشه ،منش و روش بد را انگره مینو (اهریمن) نامید. و می اندیشید که چرا این دو نیرو در جهان پدید آمده اند و مردمان چه باید پیشه سازند تا از زشتی برهند ، و رستگاری چیست ؟ زمان های بسیار نیز به این اندیشه بود و دریافت هایی بسیار می کرد. سرانجام زمان دعوت فرا رسید و از کوه به زیر آمد و میان مردم رفت.
پروردگارا ! از حمایت بیکرانت بی نهایت سپاسگزارم !!