2014-10-08، 10:06
مقصر دانستن
ساده ترین راه فرار این است که همه ی تقصیرها را به گردن معتادان مان بیندازیم. من هم معتادم را مسئول همه ی مشکلات زندگی ام می دانستم. اما این تفکر نه تنها اوضاع آشفته ی زندگی ام را بهبود نمی بخشید بلکه به بهبودی آن ها هم کمکی نمی کرد. در حقیقت تمرکز روی مشکلات معتادان مان، مشکلات، نقطه ضعف ها و رفتارهای او باعث می شد که از تمرکز روی خودم غافل شوم. تمرکز روی آن ها مانع از این می شد که احساس سلامتی و شادمانی کنم. وقتی تمرکز و توجهم را به اعمال خودم معطوف می کنم، حق انتخاب دارم و این زندگی ام را بهبود می بخشد. حالا دیگر وقتی معتادانم از من پول یا ماشین می خواهند می توانم بگویم نه، وقتی نمی خواهم در یک مشاجره ی بیهوده شرکت کنم، فقط خانه را ترک می کنم. دیگر بحث نمی کنم و به جای بگو مگو به راهنمایم تلفن می کنم. حتی برای معتادانم حق انتخاب قائل هستم. من دیگر مجبور نیستم قبض ها و صورت حساب های آن ها را پرداخت کنم. دیگر در فرار از مسئولت های شان به آن ها کمک نمی کنم بلکه می گذارم تا از عواقب کارهای شان رنج ببرند. دیگر لازم نیست خودم را مقصر بدانم. امروز خودم را به خاطر اشتباهات گذشته ام می بخشم و بهترین کاری که می توانم انجام می دهم،
فقط برای امروز.
برنامه ی نارانان به من می آموزد که قرار نیست کامل باشم. نارانان برنامه ای است برای پیشرفت نه کمال. یادآوری امروز: مقصر دانستن خودم یا دیگران نه تنها به پیشرفت من کمکی نمی کند بلکه مانع پیشرفت من هم می شود. وقتی کسی را مقصر می دانم نه تنها رشد نمی کنم بلکه بهبودی ام هم به عقب می افتد. "در بازی زندگی تنها دو نقش وجود دارد. نقش قربانی یا مبارز شجاع. اگر می خواهی بازی کنی خودت باید تصمیم بگیری که مثل یک برنده بازی کنی یا یک بازنده. اگر تصمیم نگیری که کدام نقش را در زندگی بازی کنی، زندگی همیشه با تو بازی می کند."ساده ترین راه فرار این است که همه ی تقصیرها را به گردن معتادان مان بیندازیم. من هم معتادم را مسئول همه ی مشکلات زندگی ام می دانستم. اما این تفکر نه تنها اوضاع آشفته ی زندگی ام را بهبود نمی بخشید بلکه به بهبودی آن ها هم کمکی نمی کرد. در حقیقت تمرکز روی مشکلات معتادان مان، مشکلات، نقطه ضعف ها و رفتارهای او باعث می شد که از تمرکز روی خودم غافل شوم. تمرکز روی آن ها مانع از این می شد که احساس سلامتی و شادمانی کنم. وقتی تمرکز و توجهم را به اعمال خودم معطوف می کنم، حق انتخاب دارم و این زندگی ام را بهبود می بخشد. حالا دیگر وقتی معتادانم از من پول یا ماشین می خواهند می توانم بگویم نه، وقتی نمی خواهم در یک مشاجره ی بیهوده شرکت کنم، فقط خانه را ترک می کنم. دیگر بحث نمی کنم و به جای بگو مگو به راهنمایم تلفن می کنم. حتی برای معتادانم حق انتخاب قائل هستم. من دیگر مجبور نیستم قبض ها و صورت حساب های آن ها را پرداخت کنم. دیگر در فرار از مسئولت های شان به آن ها کمک نمی کنم بلکه می گذارم تا از عواقب کارهای شان رنج ببرند. دیگر لازم نیست خودم را مقصر بدانم. امروز خودم را به خاطر اشتباهات گذشته ام می بخشم و بهترین کاری که می توانم انجام می دهم،
فقط برای امروز.
دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل