2014-10-08، 10:19
رنجش و سپاسگزاری
پسر کوچک معتادم چند ماهی است که روی بهبودی اش کار می کند. متوجه شدم که من هم درست به اندازه ی پدرش در برابر او مسئول هستم. در اولین ماه های بهبودی اش حیرت زده شاهد تغییرات بسیار مثبتی در او بودم؛ تغییرات اساسی در پسری که تمام خصوصیات یک معتاد را داشت. به یاد می آورم، قبلاً کجا بودیم و می بینم، امروز کجا هستیم. امروز مشتاقانه به فردایی چشم دوخته ام که در مسیر آن گام بر می دارم در کنار همه ی این ها یک حقیقت را باید به ذهن بسپارم. در پس چهره ی این روزهای خوب، واقعیتی پنهان شده است؛ احتمال مصرف مجدد می ترسم بیماری او برگردد و دوباره مصرف کند و گاهی اوقات، روزها را با این ترس سپری می کنم. هنوز هم بعضی وقت ها حال ما به چگونگی حال او بستگی دارد. هنوز هم خواسته های خود محورانه ی او و افکار غیر منطقی اش موضوع صحبت ماست. در آن لحظات بلاهایی که او بر سر من و همسرم آورده را به یاد می آورم. چه پول هایی که برایش خرج کردیم، چه قدر راهروهای دادگاه نوجوانان را بالا و پایین می رفیتم تا او را ببینیم، درمانش را به یاد می آورم، این خاطرات مرا آزرده و غمگین می کند اما در کنار همه ی این خاطرات، لحظاتی را که در جلسات نارانان و فعالیت های نارانان داشتیم، را هم به یاد می آورم. پسرم روند زندگی ما را مختل کرد و آن را به هم ریخت. لحظاتی بودند که عصبانیت ها، ترس ها و رنجش هایم باران خشونت و ناسزا می شد بر سر او فرود می آمد. امروز بهبودیم باع شده که دیگر هرگز آن اعمال زشت را انجام ندهم. وقتی این مطلب را به یاد می آورم تمام رنجش هایم به بخشش تبدیل می شوند. به خاطر بسپارم که بهبودی، پایان دردهای گذشته یا ترس های آینده نیست بلکه فرصت جدیدی است برای نگاهی تازه به زندگی و پیمودن در مسیری آرام و مطمئن. یادآوری امروز:
نارانان به من فرصت می دهد تا در محلی مطمئن، احساسات، رنجش ها و شکرگزاری هایم را مشارکت کنم. دوستان بهبودی ام در لحظات سخت کمک می کنند تا فقط خوبی ها را جستجو کنم و از پس دردهایم برآیم. آن ها کمکم می کنند تا روی سپاسگزاری تمرکز کنم. امروز دیگر خودم انتخاب می کنم که به زندگی خودم و پسرم با چه دیدی نگاه کنم. انتخاب می کنم که به خاطر بودنم در نارانان خدا را شکر کنم. "پروردگارا راه های تازه ای برای زندگی شاکرانه به ما نشان بده". (کتابچه ی آبی نارانان)
دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل