2014-10-13، 02:11
[خودآگاهی
متن زیر حرف های ناگفته ی یک انسان است. کسی مثل ما که به تازگی از اثرات بیماری اعتیاد بهبود یافته است.
اصلاً این "من" کیست
"من" از "آن ها" مراقبت می کند. "آن ها" گاهی خوب هستند اما "من" همیشه خوب است
. "آن ها" به کسی نیاز دارند تا به کارهای شان برسد. با این همه کار، دیگر چه کسی به "من" اهمیت می دهد و برایش وقت می گذارد؟ "آن ها" هرگز از "من" تشکر نمی کنند. "آنها" هیچ وقت خوبی هایی که "من" برای "آن ها" انجام می دهد را نمی بینند. "من" کاملاً می داند که "آن ها" به چه چیزهایی احتیاج دارند، چیزهایی که شاید "آن ها" خودشان هم متوجه شان نباشند. "آن ها" فکر می کنند که خودشان می توانند از خودشان مراقبت کنند اما هر بار که "من" نباشد "آن ها" همیشه اشتباهات گذشته را تکرار می کنند و "من" همیشه مجبور است تا آن اشتباهات همیشگی را رفع و رجوع کند، "من" نمی تواند اشتباه کند، "من" آن قدر سرش به کارهای " آن ها" گرم است که دیگر وقتی برای خودش ندارد. قبل از آن که "آن ها" نیازی احساس کنند "من" آن نیازها را برای شان برآورده می کند. "من" هیچ وقت تسلیم نمی شود "من" دنبال راهی می گردد که وضعیت "آن ها" را بهتر کند. بالاخره روزی آن راه را می یابد، آن روز همه ی دردها از بین می روند و این نگرانی دایمی از وجود "من" رخت بر می بندد. آن روز "آن ها" متوجه خواهند شد که "من" چه قدر دوست شان دارد. آن روز "آن ها" متوجه می شوند که "من" چقدر برای شان فداکاری کرده است. آن روز دیگر نوبت "آن ها" ست که "من" را خوشحال کنند آن روز روزگار بر وفق مراد "من و آن ها" خواهد بود.
یادآوری امروز: "برای فرار از مسئولیت های زندگی مان یک راه ساده وجود دارد این که قربانی اعمال و رفتار دیگران شویم. نارانان توجه ما را ا ز بیمارمان و دیگران بر می دارد و تنها به خودمان معطوف می کند. نظر کردن به درون مان خیلی ترسناک است، آگاهی از افکار و احساسات مان برای ما مسئولیت می آورد. نارانان محیط امنی ایجاد می کند تا به درون مان سفر کنیم و برنامه ی دوست داشتنی ای را پیش پای مان می گذارد تا به کمک آن رشد کنیم. "همه ی آدم ها به تغییر دادن دنیا فکر می کنند اما هیچ کس به تغییر دادن خودش فکر نمی کند."
متن زیر حرف های ناگفته ی یک انسان است. کسی مثل ما که به تازگی از اثرات بیماری اعتیاد بهبود یافته است.
اصلاً این "من" کیست
"من" از "آن ها" مراقبت می کند. "آن ها" گاهی خوب هستند اما "من" همیشه خوب است
. "آن ها" به کسی نیاز دارند تا به کارهای شان برسد. با این همه کار، دیگر چه کسی به "من" اهمیت می دهد و برایش وقت می گذارد؟ "آن ها" هرگز از "من" تشکر نمی کنند. "آنها" هیچ وقت خوبی هایی که "من" برای "آن ها" انجام می دهد را نمی بینند. "من" کاملاً می داند که "آن ها" به چه چیزهایی احتیاج دارند، چیزهایی که شاید "آن ها" خودشان هم متوجه شان نباشند. "آن ها" فکر می کنند که خودشان می توانند از خودشان مراقبت کنند اما هر بار که "من" نباشد "آن ها" همیشه اشتباهات گذشته را تکرار می کنند و "من" همیشه مجبور است تا آن اشتباهات همیشگی را رفع و رجوع کند، "من" نمی تواند اشتباه کند، "من" آن قدر سرش به کارهای " آن ها" گرم است که دیگر وقتی برای خودش ندارد. قبل از آن که "آن ها" نیازی احساس کنند "من" آن نیازها را برای شان برآورده می کند. "من" هیچ وقت تسلیم نمی شود "من" دنبال راهی می گردد که وضعیت "آن ها" را بهتر کند. بالاخره روزی آن راه را می یابد، آن روز همه ی دردها از بین می روند و این نگرانی دایمی از وجود "من" رخت بر می بندد. آن روز "آن ها" متوجه خواهند شد که "من" چه قدر دوست شان دارد. آن روز "آن ها" متوجه می شوند که "من" چقدر برای شان فداکاری کرده است. آن روز دیگر نوبت "آن ها" ست که "من" را خوشحال کنند آن روز روزگار بر وفق مراد "من و آن ها" خواهد بود.
یادآوری امروز: "برای فرار از مسئولیت های زندگی مان یک راه ساده وجود دارد این که قربانی اعمال و رفتار دیگران شویم. نارانان توجه ما را ا ز بیمارمان و دیگران بر می دارد و تنها به خودمان معطوف می کند. نظر کردن به درون مان خیلی ترسناک است، آگاهی از افکار و احساسات مان برای ما مسئولیت می آورد. نارانان محیط امنی ایجاد می کند تا به درون مان سفر کنیم و برنامه ی دوست داشتنی ای را پیش پای مان می گذارد تا به کمک آن رشد کنیم. "همه ی آدم ها به تغییر دادن دنیا فکر می کنند اما هیچ کس به تغییر دادن خودش فکر نمی کند."
دوست داشتن دل می خواهد نه دلیل