2013-11-21، 01:23
کودکی در دفتر مشقش نوشت زندگی یعنی غمی بی انتها
زندگی یعنی شکست شیشه ای در هجوم بی امان سنگها
زندگی یعنی سکوت مادرم از غم و اندوه و درد
رختشویی در زمستانهای سرد
زندگی یعنی که هر شب خواهرم ناله از چشمان بی سویش کند
مادرم هم با غم درماندگی با نوازش دست در مویش کند
زندگی یعنی که من در دفترم جای گل یک سفره ی خالی کشم
یا به جای خانه ای با دود کش خانه ای با سقف و بی قالی کشم
باز فردا کودکان کوچه مان خنده کند بر پیراهن پر وصله ام
خنده های شادو بی غم می کنند
مشق های ریز من را باز هم می زند خط آموزگار
باز هم می گوید:اوی کوری مگر عینکی همراه خود فردا بیار
هر کدام از بچه های مدرسه می دود دنبال من می خندد....
آه جرم من فقر است و رنج و بی کسی
می خورم سیلی به جرم این گناه
بار هم خواهم نوشت از زندگی
زندگی زخم عمیقی بر تن است
زندگی یک قصه از اندوه و ماتم است
زندگی موضوع انشای من است...
زندگی یعنی شکست شیشه ای در هجوم بی امان سنگها
زندگی یعنی سکوت مادرم از غم و اندوه و درد
رختشویی در زمستانهای سرد
زندگی یعنی که هر شب خواهرم ناله از چشمان بی سویش کند
مادرم هم با غم درماندگی با نوازش دست در مویش کند
زندگی یعنی که من در دفترم جای گل یک سفره ی خالی کشم
یا به جای خانه ای با دود کش خانه ای با سقف و بی قالی کشم
باز فردا کودکان کوچه مان خنده کند بر پیراهن پر وصله ام
خنده های شادو بی غم می کنند
مشق های ریز من را باز هم می زند خط آموزگار
باز هم می گوید:اوی کوری مگر عینکی همراه خود فردا بیار
هر کدام از بچه های مدرسه می دود دنبال من می خندد....
آه جرم من فقر است و رنج و بی کسی
می خورم سیلی به جرم این گناه
بار هم خواهم نوشت از زندگی
زندگی زخم عمیقی بر تن است
زندگی یک قصه از اندوه و ماتم است
زندگی موضوع انشای من است...
خداوندا
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکست قلب من جانا به عهده خود وفا کن