2015-01-09، 09:37
قبل از ورود به جلسات در زمان تنهایی ابتدا به ذهن خود رجوع میکردم تمام افکار منفی را طبقه بندی کرده و در الویت قرار میدادم که یکی از انها در درجه اول خودم بودم که چون امروز حال من بد است دیگران هم باید سهیم شوند این حال بدی راسریع به انها انتقال میدادم .چون نیاز داشتم که تخلیه روحی شوم و باید از این ذ هن اشفته خلاص میشدم حال به هرگونه بود برایم فرقی نمیکرد یا با گفتگو با دیکران یا مکالمه تلفنی . امروز سپاس خدایی را که درک کردم در تنهایی خیلی با او حرف میزنم او یک همراه خوب برای مشارکت من است او بهترین دوست بهبودی در زمان تنهایی هایم میباشد .احساس خوب و بدم را به او میگویم وقتی شاد و یا غمگینم او را در کنار خود احساس میکنم با من همراه است برنامه ای منظم برای خود درست کرده ام از نشریات انجمن درطول روز استفاده میکنم .سعی میکنم با خود به صلح برسم وقتی که به گذشته میروم حال من خراب میشود به خود نهیب میزنم که به خودت خسارت نزن از افکار مثبت استفاده کن . با دوستان بهبودی صحبت میکنم امروز در جهت بهبودی خودم قدم برمیدارم .درست که بهبودی پایان دردهای گذشته و ترسهای اینده نیست بلکه فرصت جدیدی است برای نگاهی تازه ومسیری ارام و مطمئن .و افسوس برای گذشته و نگرانی برای اینده مانند دزدان دوقلویی هستند که زمان حال را از ما میگیرند .پس حتی در تنهایی سعی نمایم که در زمان حال زندگی کنم.