2013-12-19، 06:00
من فردی هستم که از دوران کودکی آموخته ام که با عادتهای ناسالم خودم زندگی کنم. من نمیدانستم که برای اداره زندگی یک فرد 62 ساله نمیتوان از آن عادتهای دوران کودکی بهره گرفت، اما هیچ هنر دیگری را برای اداره کردن زندگی(مهارتهای زندگی) نداشتم و همان عادتها آنقدر در من ماند و من هم حمایش کردم که آنها بمرور مزمن شدند و بنام وابستگیهای ناسالم در من هرروز قوی تر شدند و کاملا زندگیم را در اختیار گرفتند و من را با خودشان به هرطرفی کشاندن و من چون برای اداره زندگی راهکار و مهارتی نداشتم از این عادتها برای اداره کردن زندگیم استفاده میکردم و هر روز شکست پشت شکست برایم می آمد و من هیچ اختیار و حق انتخابی برای انجام ندادن آنها نداشتم و من در بی اختیاری کامل و بصورت اتوماتیک آنها را انجام میدادم و اکنون آن عادتهای بجامانده از دوران کودکی تبدیل به وابستگی و هموابستگی و هموابستگی مزمن شده است...