2014-02-03، 01:49
گول زدن داروغه
روزي داروغه بغداد در اجتماعي که بهلول در آن حضور داشت، گفت: تاکنون هيچ کس نتوانسته است مرا گول بزند. بهلول گفت: گول زدن تو چندان کاري ندارد، ولي به زحمتش نمي ارزد. داروغه گفت: چون از عهده ات خارج است، اين حرف را مي زني و الا مرا گول مي زدي. بهلول گفت: حيف که الان کار دارم و الا ثابت مي کردم که گول زدنت کاري ندارد. داروغه گفت: حاضري بروي کارت را انجام بدهي و فوري برگردي؟ بهلول گفت: بله به شرط آن که از جايت تکان نخوري. داروغه قبول کرد و بهلول رفت و تا چندين ساعت داروغه را معطل کرد و بالاخره بازنگشت. داروغه پس از اين معطلي شروع به غر زدن کرد و گفت: اين اولين باري است که يک نفر مرا گول زد!
روزي داروغه بغداد در اجتماعي که بهلول در آن حضور داشت، گفت: تاکنون هيچ کس نتوانسته است مرا گول بزند. بهلول گفت: گول زدن تو چندان کاري ندارد، ولي به زحمتش نمي ارزد. داروغه گفت: چون از عهده ات خارج است، اين حرف را مي زني و الا مرا گول مي زدي. بهلول گفت: حيف که الان کار دارم و الا ثابت مي کردم که گول زدنت کاري ندارد. داروغه گفت: حاضري بروي کارت را انجام بدهي و فوري برگردي؟ بهلول گفت: بله به شرط آن که از جايت تکان نخوري. داروغه قبول کرد و بهلول رفت و تا چندين ساعت داروغه را معطل کرد و بالاخره بازنگشت. داروغه پس از اين معطلي شروع به غر زدن کرد و گفت: اين اولين باري است که يک نفر مرا گول زد!
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم