2015-12-11، 01:00
با سلام.
چند روزی بود که حس میکردم برنامه را خوب انجام میدهم.دیشب با راهنمایم حرف زدیم.هیچوقت کاری را برای من باید نکرده بود و فقط پیشنهاد میداد.دیشب در مورد سیگار به من شدیدا گیر داد و گفت:فکر نمیکنی بخش دیگری هم از اشفتگیهایت بخاطر سیگار است؟من سریع حرف را عوض کردم و گفتم من قهوه نمیخورم!گفت قهوه هر وقت بود و پا داد بخور اما این نباشد که بخاطرش بخواهی هزینه کنی یا به کافی شاپها و قهوه فروشی ها بروی. او قبلا مرا از رفتن به قهوه فروشیها و پاتوقها منع کرده بود چون من باید برای شخصیت خود ارزش قایل باشم(جسارت به کسی نباشد این فقط یک درک شخصی است)اما من به تو گفتم برای سیگار چکار میخواهی بکنی؟گفتم نمیدانم.حرفهایمان را زدیم و او معتقد بود تو میتوانی.
همیشه ترس عجیبی از ترک سیگار داشتم.راستش تا به حال اصلا به فکر ترک نبوده ام.او به من پیشنهاد داد در ماه اول به جلسات ترک سیگار بروم.و برای رفتن به جلسات ترک سیگار خوشبختانه مسوول محیط کارم اجازه رفتن داد!
میدانم این هم بخشی از ادامه بهبودی است و سردردهای طاقت فرسای من احتمالا از سیگار باشد.دیشب او عملکرد بیشتری را از من تقاضا کرد.
پیشنهاد استفاده از اینترنت برای کار توسط او باعث شد به طور رایگان کارم را معرفی کنم و اولین مبلغ پول را دریافت کنم.تماسهای کاریم روز به روز بیشتر میشود و در وقت خود به بار مینشیند.هر وقت دستورالعملهایش را به کار گرفتم بد ندیدم.او به من نشان داد که باید از کار قبلیم به دلیل سختی و اشفتگیهایش خداحافظی کنم و به کار جدیدم با تمرکز فکر کنم.دنبال نتیجه سریع نباشم
من روی کارم ترکز کافی هنوز ندارم و متوجه شدم ذهنم را باید از احساسات منفی خالی کنم.ترس عجیبی از ترک سیگار دارم.اما راستش تصمیمم را گرفته ام.
دیشب بد جور به چالش با راهنمایم برخورد کردم و به از من خواست اشخاص جدید را به عنوان رهجو نگیرم.غذاهای جدید درست کنم خخخخخخخخ و بسیاری چیزهای دیگر.
اینروزها فهمیده ام باید تسلیم کامل برنامه باشم و فقط کار درست بعدی را انجام دهم.
امیدوارم.
تمام اشفتگیهای امروزم به دلیل نگرش غلط من نسبت به کار.خانواده.اجتماع.دوست داشتن.برنامه و خوشبختی بوده است و من اینروزها روی باورهای غلطم کار میکنم
میدانم با انجام برنامه و با کمک نیروی برترم اشفتگیهایم از بین میرود و توانایی راحت زندگی کردن با خودم و خدا و دیگران را پیدا میکنم .
امیر
چند روزی بود که حس میکردم برنامه را خوب انجام میدهم.دیشب با راهنمایم حرف زدیم.هیچوقت کاری را برای من باید نکرده بود و فقط پیشنهاد میداد.دیشب در مورد سیگار به من شدیدا گیر داد و گفت:فکر نمیکنی بخش دیگری هم از اشفتگیهایت بخاطر سیگار است؟من سریع حرف را عوض کردم و گفتم من قهوه نمیخورم!گفت قهوه هر وقت بود و پا داد بخور اما این نباشد که بخاطرش بخواهی هزینه کنی یا به کافی شاپها و قهوه فروشی ها بروی. او قبلا مرا از رفتن به قهوه فروشیها و پاتوقها منع کرده بود چون من باید برای شخصیت خود ارزش قایل باشم(جسارت به کسی نباشد این فقط یک درک شخصی است)اما من به تو گفتم برای سیگار چکار میخواهی بکنی؟گفتم نمیدانم.حرفهایمان را زدیم و او معتقد بود تو میتوانی.
همیشه ترس عجیبی از ترک سیگار داشتم.راستش تا به حال اصلا به فکر ترک نبوده ام.او به من پیشنهاد داد در ماه اول به جلسات ترک سیگار بروم.و برای رفتن به جلسات ترک سیگار خوشبختانه مسوول محیط کارم اجازه رفتن داد!
میدانم این هم بخشی از ادامه بهبودی است و سردردهای طاقت فرسای من احتمالا از سیگار باشد.دیشب او عملکرد بیشتری را از من تقاضا کرد.
پیشنهاد استفاده از اینترنت برای کار توسط او باعث شد به طور رایگان کارم را معرفی کنم و اولین مبلغ پول را دریافت کنم.تماسهای کاریم روز به روز بیشتر میشود و در وقت خود به بار مینشیند.هر وقت دستورالعملهایش را به کار گرفتم بد ندیدم.او به من نشان داد که باید از کار قبلیم به دلیل سختی و اشفتگیهایش خداحافظی کنم و به کار جدیدم با تمرکز فکر کنم.دنبال نتیجه سریع نباشم
من روی کارم ترکز کافی هنوز ندارم و متوجه شدم ذهنم را باید از احساسات منفی خالی کنم.ترس عجیبی از ترک سیگار دارم.اما راستش تصمیمم را گرفته ام.
دیشب بد جور به چالش با راهنمایم برخورد کردم و به از من خواست اشخاص جدید را به عنوان رهجو نگیرم.غذاهای جدید درست کنم خخخخخخخخ و بسیاری چیزهای دیگر.
اینروزها فهمیده ام باید تسلیم کامل برنامه باشم و فقط کار درست بعدی را انجام دهم.
امیدوارم.
تمام اشفتگیهای امروزم به دلیل نگرش غلط من نسبت به کار.خانواده.اجتماع.دوست داشتن.برنامه و خوشبختی بوده است و من اینروزها روی باورهای غلطم کار میکنم
میدانم با انجام برنامه و با کمک نیروی برترم اشفتگیهایم از بین میرود و توانایی راحت زندگی کردن با خودم و خدا و دیگران را پیدا میکنم .
امیر
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست