2014-02-02، 07:15
چرا برای من اینقدر سخت است که بپذیرم الکلیسم یک بیماری است ؟ آیا من یک بیمار سرطانی یا دیابتی را بخاطر مریضی اش سرزنش میکنم ، البته که . نه . من میدانم که نیرو و قدرت به تنهایی باعث شکست دادن بیماری نمی شود اگر الکلی می توانست هر وقت که بخواهد نوشیدن اش را متوقف کند ، از مدتها پیش بسیاری آنرا متوقف میکردند . همانطور که نمی توانستم در مقابل بیماری سل دفاع کنم ، سرزنش کنم و یا دلیلی بیاورم ، وقت خود را برای دفاع کردن ، سرزنش کردن ویا توجیه فرد مبتلا به الکلیسم صرف نخواهم کرد . بنابراین تصمیم گرفتم از سرزنش کردن الکلی بخاطر نوشیدنش که خارج از کنترل من یا خودش بود جلوگیری کنم . در عوض تلاش خود را در جهتی معطوف میدارم که آنها بتوانند عملکرد مثبتی داشته باشند . وقت خود را صرف بهبودی ام خواهم کرد . من می دانم که سلامت یکی از اعضای خانواده بر دیگر اعضاء موءثر خواهد بود . با این روش میتوانم نقش موءثری برای رفاه و خوشبختی فرد مورد علاقه ام داشته باشم ، نه اینکه مثل گذشته با بیماری که خارج از کنترل من بود گلاویز شوم . .
یاد آوری امروز
.وقتیکه پذیرفتم الکلیسم یک بیماری است ، برایم آسانتر بود تا تشخیص دهم که من تحت تاثیر چیزهایی که خارج از کنترل من است قرار می گیرم و باید از اثرات آن محفوظ بمانم . اگر فرد مبتلا به الکلیسم هوشیاری خود را بدست آورده یا هنوز می نوشد اهمیتی ندارد ، وقت آن رسیده که هم اکنون اعضاء خانواده بر روی بهبودی روحی و احساسیشان کار کنند .
یاد آوری امروز
.وقتیکه پذیرفتم الکلیسم یک بیماری است ، برایم آسانتر بود تا تشخیص دهم که من تحت تاثیر چیزهایی که خارج از کنترل من است قرار می گیرم و باید از اثرات آن محفوظ بمانم . اگر فرد مبتلا به الکلیسم هوشیاری خود را بدست آورده یا هنوز می نوشد اهمیتی ندارد ، وقت آن رسیده که هم اکنون اعضاء خانواده بر روی بهبودی روحی و احساسیشان کار کنند .
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه