2015-01-14، 03:28
در بسیاری از ما این بخش عمده ای از خوراک رسانی به اعتیادمان بود که کمبودهای درونمان را میخواستیم از وجود دیگران برداریم و حضور یک دوست و همبازی (حتی برای ساعاتی کوتاه و موقت) را مُسَـکن و درمان موقت دردهایمان کنیم.
وقتی نگاهی به روابط جنسی و عاطفی خود میکنیم میبینیم که از خلوت و بودن با خودم فرار میکردم و به روباطی پناه میبردم که حقیقتا به مخرب بودن آن اعتقاد داشتم. اما ترس از تنهایی و احساسهای افسردگی و گم شدن در انزوا مرا وادار میکرد به هرکسی که بتوانم آویزان باشم و بچسبم.
حس تلخ سربار بودن، محتاج یک رابطه بودن (هرچقدر کوتاه)، پناه به درمانهایی که خود آن درمانها درد بودند.
چقدر دوران تاریکی بود دوران پیش از این بیداری و نجات.