2014-05-07، 11:59
بگذار كه از درد تو بيمار بميرم
از آتش دل سوزم و تبدار بميرم
...بر گردنم آن زلف سيه حلقه كن ای سرو
در پای تو خواهم به سر دار بميرم
بگذر نفسی از بر بالينم و بگذار
از تاب و تب لحظه ی ديدار بميرم
چون سايه ات ای گل ز سرم رفت عجب نيست
از جور خس و سرزنش خار بميرم
سهل است ز تير نگهت مردنم اما
ترسم نزنی بر دل و دشوار بميرم
مستم كن ازآن لعل می آلوده كه حيف است
می باشد و من پيش تو هشيار بميرم
تا چند ز بی مهريت ای مادر ايام
يك بار شوم زاده و صد بار بميرم
اغيار پی زندگی از مرگ گريزان
من زنده كه در رهگذر يار بميرم
ای پرده نشين پرده ز رخ بفكن و برخيز
مگذار كه در پرده ی پندار بميرم
گر ديدن رخسار تو ای ماه گناه است
بگذار نگه كرده گنهكار بميرم
تا چند صبا در پی عمرم بدوانی
بگذر ز من خسته و بگذار بميرم
علیرضا صبای تبریزی
از آتش دل سوزم و تبدار بميرم
...بر گردنم آن زلف سيه حلقه كن ای سرو
در پای تو خواهم به سر دار بميرم
بگذر نفسی از بر بالينم و بگذار
از تاب و تب لحظه ی ديدار بميرم
چون سايه ات ای گل ز سرم رفت عجب نيست
از جور خس و سرزنش خار بميرم
سهل است ز تير نگهت مردنم اما
ترسم نزنی بر دل و دشوار بميرم
مستم كن ازآن لعل می آلوده كه حيف است
می باشد و من پيش تو هشيار بميرم
تا چند ز بی مهريت ای مادر ايام
يك بار شوم زاده و صد بار بميرم
اغيار پی زندگی از مرگ گريزان
من زنده كه در رهگذر يار بميرم
ای پرده نشين پرده ز رخ بفكن و برخيز
مگذار كه در پرده ی پندار بميرم
گر ديدن رخسار تو ای ماه گناه است
بگذار نگه كرده گنهكار بميرم
تا چند صبا در پی عمرم بدوانی
بگذر ز من خسته و بگذار بميرم
علیرضا صبای تبریزی
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست