2014-02-19، 12:28
سلام marian هستم يه هموابسته
بله من عاجز هستم...عجز یعنی کاری رو می دونم نباید انجام بدم اما قدرت انجام ندادنش رو ندارم و ....مثلا من عاجزم از پذیرش هموابسته ام اونطور که هست و هنوز ذهنی کنترل میکنم ...... شاید دیگه سعی نکنم تغییرش بدم اما باز دنبال چرا هستم؟ چرا این کار رو نکرد یا چرا اینطوری برخورد کرد؟؟
عاجزم چون هیچ کاری ازم برنمیاد .....همه تلاشم رو کردم و با فکر و کله خودم کلی زورام رو زدم اما همه چیز فقط آشفته تر شده اینجاست که دیگه باید دستام رو ببرم بالا و بگم من تسلیمم
بله من عاجز هستم...عجز یعنی کاری رو می دونم نباید انجام بدم اما قدرت انجام ندادنش رو ندارم و ....مثلا من عاجزم از پذیرش هموابسته ام اونطور که هست و هنوز ذهنی کنترل میکنم ...... شاید دیگه سعی نکنم تغییرش بدم اما باز دنبال چرا هستم؟ چرا این کار رو نکرد یا چرا اینطوری برخورد کرد؟؟
عاجزم چون هیچ کاری ازم برنمیاد .....همه تلاشم رو کردم و با فکر و کله خودم کلی زورام رو زدم اما همه چیز فقط آشفته تر شده اینجاست که دیگه باید دستام رو ببرم بالا و بگم من تسلیمم