2014-07-22، 07:11
قدر پدرمان را بدانیم
وقتی من ….
۴ ساله که بودم ، فکر می کردم پدرم هر کاری رو می تونه انجام بده .
۵ ساله که شدم ، فکر می کردم پدرم خیلی چیزها را می دونه .
۶ ساله که شدم ، فکر می کردم پدرم از همه پدرها باهوش تره .
۸ ساله که شدم ، گفتم پدرم همه چیزرو هم نمی دونه .
۱۰ ساله که شدم ، با خودم گفتم اون موقع ها که پدرم بوده ، همه چیز با الان فرق داشته .
۱۲ ساله که شدم ، گفتم خب طبیعیه پدرم هیچی در این مورد نمی دونه ، دیگه پیرتر از اونه که دوران بچگیش یادش بیاد .
۱۴ ساله که شدم ، گفتم زیاد حرف های پدرمو تحویل نگیرم ، او خیلی قدیمیه .
۱۶ ساله که شدم ، دیدم خیلی نصیحتم می کنه ، گفتم باز اون گوش مفت گیر آورده .
۱۸ ساله که شدم ، گفتم وای خدای من ! باز به رفتار و گفتار و لباس پوشیدنم گیر داده .
۲۰ ساله که شدم ، گفتم پناه بر خدا ! بابام به طرز مایوس کننده ای از رده خارجه .
۲۵ ساله که شدم ، دیدم که باید ازش بپرسم ، چون چیزهای زیادی درباره این موضوع می دونه .
۳۰ ساله که شدم ، به خودم گفتم بد نیست از پدرم نظرش رو در مورد این مسئله بپرسم ، هر چی باشه چند تا پیراهن از من بیشتر پاره کرده و خیلی تجربه داره .
۴۰ ساله که شدم ، مونده بودم پدرم چطوری از پس این همه مشکلات و کارها بر میاد ؟! چقدر عاقل و با تجربه ست .
۵۰ ساله که شدم … حاضر بودم همه چیزم رو بدم که پدرم برگرده تا من بتونم باهاش دوباره حرف بزنم ، درد دل کنم ، مشورت کنم و ازش چیزهای بیشتری یاد بگیرم …. اما افسوس که قدرشو ندونستم …
و حالا حرف من به تو دوست عزیز اینه که
اگه پدرت زنده است قدرشو بیشتر بدون
پر کار ترین ، زحمتکش ترین ، بی ادعا و بی توقع ترین فرد خانواده « پدر » است . فرانتس فانون
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم