2014-01-24، 01:35
پدر یعنی نان ...پدر یعنی جان ...پدر یعنی کوله باری پر از زخم های بی درمان ...پدر یعنی سراسر دردهای بی پایان...پدر یعنی هیاهو، جنب و جوش، لحظه های بی سامان ...پدر یعنی همیشه در سکوت گریان ...پدر یعنی دو دست پینه بسته، لاغر و لرزان ...پدر یعنی شکسته، رنجدیده، خسته و نالان ...پدر یعنی برای نان در زندان ...پدر یعنی به ظاهر زنده و خندان ...پدر یعنی شرافت، مرد بودن، میان خیل بدنامها ...پدر یعنی همیشه درپی روزی، میان جمع سرگردان ...پدر یعنی نجابت ...پدر یعنی سخاوت ...پدر یعنی شهامت ...پدر یعنی ...