انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 12ـ چرا می‏خواهم همه كس و همه چيز را کنترل کنم؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
12ـ چرا می‏خواهم همه كس و همه چيز را کنترل کنم؟












.
به خاطر برداشتهای نادرست من ار دنیا و زندگی و اینکه من میخواستم مردم مطابق میل من زندگی کنند نه انطور که خودشان دوست دارند.من میخواستم دنیا و اتفاقات ان به کام من بچرخد
چون فکر می کردم من از همه بهتر می فهمم چون فکر میکردم که با بقیه تفاوت دارم....چون می ترسیدم اگه از کنترل خارج بشه، همه چیز به هم میریزه....چون مشغول خدایی کردن برای همه چیز و همه کس بودم....باور کرده بودم که این یعنی مهربونی و من مسئول همه چیز هستم و باید متعهد باشم
حس برتری ( خود بزرگ بینی ) در برخی مواقع خود کم بینی و یا هر وقت که در مورد دیگران قضاوت ميکنم ، ناخواسته باعث میشود که نقش خودم را فراموش کنم و به کنترل کردن بپردازم .
کنترل میکنم چون بهتر از دیگران میدانم.
کنترل می کنم چون حق با منه و دیگران در اشتباهند.
کنترل میکنم تا ب ناراحتیهام پایان بدم.
کنترل میکنم چون فکر نمیکنم.
کنترل میکنم چون تنها کاریه ک به فکرمان میرسد.
کنترل میکنم چون همیشه اینکارو کردم.
   كنترل ميكنم چون ترس دارم  ....

  كنترل ميكنم چون بخودم بيشتر از خدا و ديگران اعتماد دارم .

خود مححورم و همه چيز بايد طبق ميل من پيش  بره .

كنترل ميكنم چون ياد گرفته ام و كار ديگري بلد نيستم .
 
كنترل كردن نتيجه ترس هاي من است.
كنترل يعني ايمان نداشتن  به نيروي برتر
كنترل يعني  عدم شناخت خود و اعتماد به خود مي باشد.
كنترل يعني من ميخواهم به جاي خدا تصميم بگيرم و خدايي كنم.
چون احساس میکنم اگراین کارنکنم امنیت هام به خطرمی افتدچون فکرمیکنم خداوند تواین قسمت ها کاری به کارمن نداردومن خودم بایدهمه چیزدرست بکنم من فکرمیکنم اگرهمه چیزوهمه کس کنترل بکنم پس دارم سهم خودم درست انجام میدهم نمیدونستم بیماری ازاصول روحانی هم برای من استفاده میکند میترسم اگه کنترل نکنم خیلی ها تواینده دشمن من میشوند ومن نمیتونم زندگی خوبی داشته باشم احساس میکنم اگه کنترل نکنم خیلی ها بدبخت میشوندبه اصطلاح پیش خودم فکر میکردم دارم کار درستی انجام می دهم  .همه کنترل کردن های من ریشه برترس داره وبه خداوند اعتماد ندارم
جون من از درون نيرويي برتر از خودم را نميتوانم قبول كنم وخودم را محور درك و فهم صحيح ميدانم .اصلا باور ندارم شايد بدون كنترل و مديريت من كار درستي از بيش بره .در حقيقت ميل به كنترل همه كس و همه جيز هم نوعي اعتياد رفتاري در من است من در عمق وجودم از زجري كه از كنترل كردن ميكشم اكاهم و از درماندكي خودم دركنترل كردن خودم هم خبر دارم اما همان نيروي مخرب درونم مرا وادار به كنترل كردن ميكند
كنترل در ابتدا مراقبت بوده كه من با نيروي ترس و خود محوري آنرا به افراط كشاندم و بصورت نقص كنترل در آمد. و اين نقص تا سلطه جويي هم پيش ميرود ..

پس در ابتدا كه به اندازه بوده  مخرب نبوده  ....من طريقه استفاده از آن را نميدانستم ...
 دليل مخرب بودن كنترل 2 چيز است  :  1 _ ميل به اداره ي امور بر مبناي اراده ي شخصي و خودمحوري ...
2 _ نداشتن ايمان به خدا ، نا آگاهي از حد و مرز كه چه جاهايي بايد كنترل كنم و چه جاهايي مراقبت و دخالت كنم و چه جاهايي "نه" و مسئوليت ندارم ..
  
صفحه‌ها: 1 2