انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 1-آیامیدانید که مصرف مواد مخدر ومشکلاتی که در زندگیتان داشته اید همگی زاییده فکر بکر
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
آیامیدانید که مصرف مواد مخدر ومشکلاتی که در زندگیتان داشته اید همگی زاییده فکر بکر خودتان بوده است ؟(توضیح دهید)
باکارکردن قدم دوم ما متوجه شدیم که یکی از بزرگترین مشکلات ما نداشتن سلامت عقل بود.افکار ما از مشخصاتی از قبیل عدم تمایل یعنی بسته بودن دریچه افکاروبطور کل ردکرن تمام ارزشها بود ما بخاطرنیاز به عشق ومحبت وبخاطر اینکه هیچ چیز در ما کافی نبود با اتکا کردن به فکر به ظاهر بکر خودمان مصرف مواد مخدر را برای خود انتخاب کردیم.مقایسه کردن احساساتی از قبیل خود کم بینی،کم ارزشی وبی ارزشی به همراه می آورد وما برای رفع اینها با خود محوری وفکر غلط خود اکتفا می کردیم وهمین هابرای ما آشفتگی به بار می آورد.در قدم سوم این ما هستیم که ابتدا برای برقراری با نیروی برتر وسپردن زنگی به او بایدتمایل را در خود زنده کنیم تا بتوانیم خداوند را در زندگی خود حس کنیم تا بتوانیم از زندگی شخصی خود که زیر بنای آن خودمحوری بود جدا شویم وقدرت وعشق واراده خداوند را جایگزین آن کنیم برای مابا کارکرد قدم اول وقدم دوم ثابت شده است که مدیریت خوبی بر روی زندگی یمان نداشتیم ومدیر خوبی نبودیم .یک مدیر خوب از لحاظ معنوی وروحی مشکلی نداردخوب فکر می کند مشورت می کند توکل می کند وانجام می دهد .
بله . با این که در گذشته بیماری ام ، تسلط زیادی بر رویم داشت ( انکار )، اما گاهی اوقات عمیقا میفهمیدم ، فرق واقعی من با آدمهای عادی ، در برتری من نسبت به آنها نیست ، و من خیلی از آنها پایین تر هستم ( از نظر فکری )...

همان طور که در قدم دوم هم گفتم ، من به خاطر ترسهایم ، به خصوص از والدینم ( زمانی که خیلی کوچک بودم ) و به دلیل اینکه نمیتوانستم خواسته ها و افکار واقعی ام را به آنها بگویم دچار مشکلات روحی شدم و مجبور شدم برای ادامه زندگی ام ( پر کردن خلاء هایم ) از غرورم سوء استفاده کنم . به دلیل اینکه گاهی اعمال خلافم از دید دیگران پنهان میماند و موفقیت هایی بر خلاف جریان طبیعی به دست می آوردم ،کم کم خودم را متقاعد کردم که این اصولی که مردم در زندگی دارند ، زاییده افکار عقب افتاده اشان است ( صداقت ، درست کاری ، مذهبی بودن! ) و من برای ادامه زندگیم نه به خدا نیاز دارم نه به مذهب و نه حتی نیازمند به کمک دیگران هستم ! فکر میکردم همیشه میتوانم به تنهایی از پس مشکلاتم برایم! من هرگز نمیخواستم قبول کنم که این فکر بکر من ، در دراز مدت دارد مرا به ناکجا آباد می برد! و همیشه برای عدم موفقیتم ،بهانه ای در چنته داشتم! ( انکار )...

در سوء استفاده از برخی موقعیتها تا آنجا پیش رفتم که همه اصول روحانی و اجتماعی را زیر پا گذاشتم! حتی به خاطر رسیدن به خواسته های غیر اخلاقیم اصولی را که خودم به آنها اعتقاد داشتم را هم ، زیر پا گذاشتم! تا عاقبت همین فکر بکرم مرا روانه خیابانها کرد! آنقدر در وضعیت تاسف بارم ماندم ، تا بلاخره از موضع غرور کاذبم بیرون آمدم و از دیگران درخواست کمک کردم و معجزه برای من هم اتفاق افتاد...
بله .... عقل سالم در بدن سالم است ومن بخاطر بیماری اعتیاد که حتی از کودکی بامن بوده است بدن سالمی نداشتم وبه همین خاطر عقل سالم هم نداشتم وبیشتر کارهایم بدون فکر بود وهیچ موقع به عواقب کارهایم فکر نمی کردم